شمارهٔ ۱۵۶۹
از شب گیسوی تست روشنی روز من
از رخ چون انجمت روشنی انجمن
تا که شکستهدلم صحبت زلفت گزید
صحبت دل کرد اثر، زلف تو شد پرشکن
از سر زلفت نخاست این دل گردنزده
من ز سرش خواستم، گردن او را بزن
من همه سر مینهم پیش تو بیگفت ِ تو
تو همه سر میکشی پیش من از گفت من
بر رخ خسرو بماند نقش ز خوبان دل
تا دل پرخون اوست نقش رُخت را وطن
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از شب گیسوی تست روشنی روز من
از رخ چون انجمت روشنی انجمن
هوش مصنوعی: موهای شبانی تو، روشنی روز من را به ارمغان می آورد و چهره ات مانند ماه شب، روشنی بخش جمع من است.
تا که شکستهدلم صحبت زلفت گزید
صحبت دل کرد اثر، زلف تو شد پرشکن
هوش مصنوعی: وقتی که دل شکستهام به صحبت زلف تو افتاد، آن گفتوگو تأثیر عمیقی بر من گذاشت و زلف تو به چیزی لطیف و شکننده تبدیل شد.
از سر زلفت نخاست این دل گردنزده
من ز سرش خواستم، گردن او را بزن
هوش مصنوعی: این دل عاشق به خاطر زلف تو دلش نمیخواست؛ بلکه من خواستم که گردن او را بزنم.
من همه سر مینهم پیش تو بیگفت ِ تو
تو همه سر میکشی پیش من از گفت من
هوش مصنوعی: من تمام وجودم را به خاطر تو تسلیم میکنم، در حالی که تو از گفتن کلمات من، خود را کنار میکشی.
بر رخ خسرو بماند نقش ز خوبان دل
تا دل پرخون اوست نقش رُخت را وطن
هوش مصنوعی: نقش زیبایی که بر چهره خسرو نقش بسته، یادآور دل باختگان است، چرا که دل او به خاطر یاد تو به درد آمده و صورت تو برای او به منزله وطن محسوب میشود.

امیرخسرو دهلوی