شمارهٔ ۱۵۶۸
ای دل از آنها که رفت، گر بتوانی مکن
یاد جوانی بلاست، بیش تو دانی مکن
قِسم خود ای جان ز تن، جمله گرفتی کنون
خانهٔ تو دیگر است، خیز و گرانی مکن
ای لب و چشمت بلا، غمزهٔ پنهان مزن
تیغ بزن آشکار، داغ نهانی مکن
چند خرامان روی، وه که بترس از خدا
غارت پیران راه بین و جوانی مکن
هرچه بخواهی ز جور بر سر افتادگان
میبتوانی ولیک، گر بتوانی مکن
حسن چو میدان دهد، گوی ز سرها متاب
رخشِ بقا سرکش است، سستعنانی مکن
اهل دل ار پیش ازین، کشتهٔ خوبان شدند
باقی ازآنِ تواند، دلنگرانی مکن
نرمتری زن گره، بر سر ابروی ناز
حال دلم دیدهای، سختکمانی مکن
حسن تو عالم گرفت، خورده ز خسرو مگیر
مرغ سلیمان بس است، مرغزبانی مکن
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای دل از آنها که رفت، گر بتوانی مکن
یاد جوانی بلاست، بیش تو دانی مکن
هوش مصنوعی: ای دل، اگر میتوانی از یاد کسانی که رفتهاند، دوری کن؛ زیرا یادآوری روزهای جوانی دشواریهایی به همراه دارد. تو خود بهتر میدانی، پس این کار را نکن.
قِسم خود ای جان ز تن، جمله گرفتی کنون
خانهٔ تو دیگر است، خیز و گرانی مکن
هوش مصنوعی: ای جان، قسم به خودت که حالا دیگر از تن جدا شدهای و جای تو در این دنیا تغییر کرده است. بنابراین، بیحرکت نمان، بل که حرکت کن.
ای لب و چشمت بلا، غمزهٔ پنهان مزن
تیغ بزن آشکار، داغ نهانی مکن
هوش مصنوعی: ای لب و چشمانت زیبا، لطفاً از ناز و غمزۀ پنهانی خود دست بردار. تیغ تیز خود را به وضوح بزن و داغی که در دل پنهان کردهای را نمایان کن.
چند خرامان روی، وه که بترس از خدا
غارت پیران راه بین و جوانی مکن
هوش مصنوعی: چند بار به آرامی میروی، ولی خیلی مواظب باش که از خدا بترسی. دزدیده شدن علم و تجربه از سوی دیگران را جدی بگیر و به جوانیات مغرور نشو.
هرچه بخواهی ز جور بر سر افتادگان
میبتوانی ولیک، گر بتوانی مکن
هوش مصنوعی: هر چیزی که بخواهی میتوانی بر سر کسانی که در سختی هستند بیاوری، اما اگر بتوانی، بهتر است این کار را نکنید.
حسن چو میدان دهد، گوی ز سرها متاب
رخشِ بقا سرکش است، سستعنانی مکن
هوش مصنوعی: زمانی که زیبایی خود را نشان میدهد، از خودت غافل نشو و مراقب باش؛ زیرا این زیبایی دائمی نیست و نباید بیپروایی کنی.
اهل دل ار پیش ازین، کشتهٔ خوبان شدند
باقی ازآنِ تواند، دلنگرانی مکن
هوش مصنوعی: اگر عاشقان و دلباختگان پیش از این، به خاطر زیباییها و خوبیها جان خود را از دست دادهاند، اکنون کسانی که باقی ماندهاند، به تو تعلق دارند. پس نگران دلنگرانیهایت نباش.
نرمتری زن گره، بر سر ابروی ناز
حال دلم دیدهای، سختکمانی مکن
هوش مصنوعی: زن نازکدل، با ابروهایش بازی نکن و حال دلم را نرنجان.
حسن تو عالم گرفت، خورده ز خسرو مگیر
مرغ سلیمان بس است، مرغزبانی مکن
هوش مصنوعی: زیبایی تو تمام جهان را تحت تاثیر قرار داده است. به جای اینکه به چیزهای بیارزش توجه کنی، همانند پرندهای از داستان سلیمان، تنها بر زیباییهای واقعی تمرکز کن و از حرف زدنهای بیمورد پرهیز کن.

امیرخسرو دهلوی