شمارهٔ ۱۵۶۱
عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تازه کن
خستگان را گه گه از پاسخ جفایی تازه کن
غمزه را آشفته ساز و خون ما بر خاک ریز
خنده را بر لب گمار و خون بهایی تازه کن
بوسه دزدیده خواهم، گر نه بدهی ظاهرا
وعده پوشیده ده، لب را گوایی تازه کن
لعل تو درمان جان است و لبم را دردمند
دردمند خویش را، آخر دوایی تازه کن
بی وفایی را دهان بربسته ای، بگشا دهان
یا ز ما خون ریز یا با ما وفایی تازه کن
صبحدم بویی ز زلف خود سوی خسرو فرست
ملک افریدون و خاقان بر گدایی تازه کن
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تازه کن
خستگان را گه گه از پاسخ جفایی تازه کن
هوش مصنوعی: عاشقان را گهگاهی با لبخند و نوای تازه شاد کن و خستگان را با پاسخهای جدید و دلگرمکننده در میانهٔ غمهایشان تسلی بده.
غمزه را آشفته ساز و خون ما بر خاک ریز
خنده را بر لب گمار و خون بهایی تازه کن
هوش مصنوعی: نظرات و نگاههای جذاب و فریبندهات را باعث پریشانی ما کن و بگذار خونمان بر زمین بریزد. با لبخند بر چهرهات، این درد را به نوعی تازه و نو تبدیل کن.
بوسه دزدیده خواهم، گر نه بدهی ظاهرا
وعده پوشیده ده، لب را گوایی تازه کن
هوش مصنوعی: اگر نمیتوانی به من بوسهای بدهی، حداقل ظاهراً وعدهای به من بده. لبهایت را با بوسهای تازه بزن، یا اگر نمیخواهی، خودش را به من پنهانی بده.
لعل تو درمان جان است و لبم را دردمند
دردمند خویش را، آخر دوایی تازه کن
هوش مصنوعی: عشق تو، مانند جواهری ارزشمند، به جانم آرامش میبخشد و لبهای من از درد و رنج شکایت میکنند. بنده، تو را میطلبم تا درمانی نو برای دردهایم فراهم کنی.
بی وفایی را دهان بربسته ای، بگشا دهان
یا ز ما خون ریز یا با ما وفایی تازه کن
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که شخصی احساس ناراحتی و دلشکستگی نسبت به بیوفایی دیگری دارد. او از این شخص میخواهد که دیگر سکوت نکند و یا با او راستگو باشد و به او وفاداری کند. در غیر این صورت، ممکن است انزوا و تنهایی او را به چالش بکشد.
صبحدم بویی ز زلف خود سوی خسرو فرست
ملک افریدون و خاقان بر گدایی تازه کن
هوش مصنوعی: صبح زود بویی از موهای خود به سوی خسرو میفرستم، ای ملک افریدون و خاقان، به گدایی تازهای بپردازید.

امیرخسرو دهلوی