گنجور

شمارهٔ ۱۵۵۶

نام گل بردن به پیشت بر زبان آید گران
دم زدن بی یاد رویت از دهان آید گران
در ترازوی دل ار سنجم ترا با جان خویش
از لطافت تو سبک آیی و جان آید گران
ابرویت در سینه ام بنشست و می لرزم ز بیم
کاین چنین توزی بر آن زیبا کمان آید گران
گر بمیرم از غمت، روزی ندارم غم، جز آنک
بر چنان خاک عزیزان استخوان آید گران
گر خیالت برد جانم بر زبان نآرم، از آنک
منت کم همتان برمیهمان آید گران
آن گرانی دارم از غمهات با این لاغری
سایه او بر زمین و آسمان آید گران
تنگ نآید عاشق، ار صد جور از جانان رسد
گر بریزد ابر کی بر ناودان آید گران؟
گر چه موری گشتم از خواری گرانم بر همه
بوالعجب موری که بر جمله جهان آید گران
گر چه پند دوستان تلخ است، ای خسرو، نکوست
کز طبیبان کن مکن بر ناتوان آید گران

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نام گل بردن به پیشت بر زبان آید گران
دم زدن بی یاد رویت از دهان آید گران
هوش مصنوعی: وقتی نام گل را به زبان می‌آورم، برایم دشوار است و این قبیل صحبت‌ها به یاد تو نمی‌افتد. یاد تو بر زبان آوردن برایم سخت و سنگین است.
در ترازوی دل ار سنجم ترا با جان خویش
از لطافت تو سبک آیی و جان آید گران
هوش مصنوعی: اگر بخواهم تو را با دل خود وزن کنم، می‌بینم که به خاطر نازکی و لطافت وجودت، وزن تو خیلی کم است، اما جان من به خاطر عشق و اهمیت تو سنگین‌تر می‌شود.
ابرویت در سینه ام بنشست و می لرزم ز بیم
کاین چنین توزی بر آن زیبا کمان آید گران
هوش مصنوعی: ابرویت در دل من جا گرفته و من به خاطر ترسی که از زیبا بودنت دارم، می‌لرزم از اینکه تو با آن کمان زیبایت، باز هم به من نزدیک شوی.
گر بمیرم از غمت، روزی ندارم غم، جز آنک
بر چنان خاک عزیزان استخوان آید گران
هوش مصنوعی: اگر از غم تو بمیرم، دیگر روزی برایم غم نخواهد بود، مگر اینکه بر خاک عزیزانی که در دل دارم، استخوانی سنگین آید.
گر خیالت برد جانم بر زبان نآرم، از آنک
منت کم همتان برمیهمان آید گران
هوش مصنوعی: اگر به یاد تو باشم و جانم را بگیری، اما آن را نمی‌گویم، زیرا این کار باعث می‌شود که دیگران هم برای مهمان ما سنگین بیافتند.
آن گرانی دارم از غمهات با این لاغری
سایه او بر زمین و آسمان آید گران
هوش مصنوعی: غم‌ها و نگرانی‌هایی که دارم، حتی با وجود اینکه سایه‌اش در زمین و آسمان به شدت سنگین و قابل لمس است، به وضوح به من فشار می‌آورد.
تنگ نآید عاشق، ار صد جور از جانان رسد
گر بریزد ابر کی بر ناودان آید گران؟
هوش مصنوعی: عاشق هرگز از مشکلات و سختی‌هایی که از محبوبش به او می‌رسد، ناراحت نمی‌شود. مثل این که اگر باران بر روی ناودان بریزد، هیچ وقت وزن آن به زمین نمی‌افتد.
گر چه موری گشتم از خواری گرانم بر همه
بوالعجب موری که بر جمله جهان آید گران
هوش مصنوعی: هرچند که من از ذلت و حقارت به مانند یک مورچه شده‌ام، اما بر همه آن دسته از انسان‌های شگفت‌انگیز و بزرگوار سنگینی می‌کنم؛ یعنی همان‌طور که یک مورچه به همه جهان می‌آید و در نظر دیگران کوچک به نظر می‌رسد، اما از نظر من بزرگ است.
گر چه پند دوستان تلخ است، ای خسرو، نکوست
کز طبیبان کن مکن بر ناتوان آید گران
هوش مصنوعی: هرچند نصیحت‌های دوستان گاهی تلخ و ناگوار به نظر می‌رسد، ای شاه، اما خوب است، چرا که از پزشکان انتظار نمی‌رود به ناتوانان درمانی دهند که برای آنها سنگین و دشوار باشد.