شمارهٔ ۱۵۵۵
دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برون
همچو طاووسی که از خلد برین آمد برون
قامت زیبا و رویی چون بهار آراسته
راستی گویی که سرو راستین آمد برون
او میان مطلق ندارد، این که می بینیم چیست؟
تار مویی کز دو زلف عنبرین آمد برون
نازنینا، تا میان خویش بنمایی مرا
ز انتظام دیده باریک بین آمد برون
چون سخن می گویی، از روی تو می گوید سخن
صورتی کز خامه نقاش چین آمد برون
تا بدید انگشترین لعل تو، خسرو، پدید
دیده را آب از لب انگشترین آمد برون
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برون
همچو طاووسی که از خلد برین آمد برون
هوش مصنوعی: دیشب، محبوب زیبا و دلربا مانند طاووسی که از بهشت خارج شده، به بیرون آمد و من را مسحور کرد.
قامت زیبا و رویی چون بهار آراسته
راستی گویی که سرو راستین آمد برون
هوش مصنوعی: شخصی با قامت زیبا و چهرهای دلنشین مانند بهار، واقعاً مانند سروی است که به طور راست و استوار ایستاده است.
او میان مطلق ندارد، این که می بینیم چیست؟
تار مویی کز دو زلف عنبرین آمد برون
هوش مصنوعی: او هیچ گونه مطلقی ندارد، این چیزی که ما میبینیم چیست؟ مانند تار مویی است که از دو زلف خوشبو و زیبا بیرون آمده است.
نازنینا، تا میان خویش بنمایی مرا
ز انتظام دیده باریک بین آمد برون
هوش مصنوعی: عزیزم، وقتی که تو به من نگاه کنی و خودت را نشان بدهی، من از دقت نگاه تو به خارج از دل خودم میآیم.
چون سخن می گویی، از روی تو می گوید سخن
صورتی کز خامه نقاش چین آمد برون
هوش مصنوعی: وقتی صحبت میکنی، حرفهایت چنان جذاب و زیبا هستند که گویی از روی چهرهات الهام گرفته شدهاند، مانند تصویری که یک نقاش ماهر از چین ترسیم کرده باشد.
تا بدید انگشترین لعل تو، خسرو، پدید
دیده را آب از لب انگشترین آمد برون
هوش مصنوعی: هنگامی که خسرو انگشتر لعل تو را دید، آب از چشمانش به خاطر زیبایی آن روان شد.

امیرخسرو دهلوی