شمارهٔ ۱۵۵۴
باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برون
بینی از تن چند جان نازنین آید برون
تیر زهر آلود چشمت قصد جانم می کند
همچو زنبوری که ناگه از کمین آید برون
مانده در زیر زمین خورشید، آخر رخ بپوش
تا مگر خورشید از زیر زمین آید برون
چون به پشت زین نشینی، گر ندیدستی ببین
کز میان بید سر در آستین آید برون
گر لب چون انگبینت را به دندان برکنم
خون از او بیرون نیاید، انگبین آید برون
زهره من بس که از دست جفاهایت نشد
خون همی از چشمه چشم انگبین آید برون
نقش تو بر دیده خسرو نشست از انتظار
گر نیایی، چشم من با همنشین آید برون
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برون
بینی از تن چند جان نازنین آید برون
هوش مصنوعی: بگذار تا موهایت که مانند برگ یاسمین است، بیرون بیفتد و ببینی که از این تن، چندین جان نازنین آزاد میشود.
تیر زهر آلود چشمت قصد جانم می کند
همچو زنبوری که ناگه از کمین آید برون
هوش مصنوعی: چشم تو همچون تیر زهرآلودی است که به جانم زده میشود، مانند زنبوری که ناگهان از مخفیگاه خود به سوی من حملهور میشود.
مانده در زیر زمین خورشید، آخر رخ بپوش
تا مگر خورشید از زیر زمین آید برون
هوش مصنوعی: در زیر زمین خورشید منتظر ماندهای، پس چهرهات را بپوشان تا شاید خورشید از زیر زمین بیرون بیاید.
چون به پشت زین نشینی، گر ندیدستی ببین
کز میان بید سر در آستین آید برون
هوش مصنوعی: وقتی بر پشت اسب نشستهای، اگر چیزی را نمیبینی، نگاهی به سمت بیدها بینداز، زیرا از میان آنها چیزی از آستینش بیرون میآید.
گر لب چون انگبینت را به دندان برکنم
خون از او بیرون نیاید، انگبین آید برون
هوش مصنوعی: اگر لبهای تو را که مانند عسل شیرین است به دندان بگزم، خون از آن جاری نمیشود، بلکه عسل از آن خارج میشود.
زهره من بس که از دست جفاهایت نشد
خون همی از چشمه چشم انگبین آید برون
هوش مصنوعی: عشق من به قدری از نامهربانیهای تو آسیب دیده که حتی اشکهایم هم به شیرینی عسل میریزند و به صورت قطرههایی شیرین از چشمانم خارج میشوند.
نقش تو بر دیده خسرو نشست از انتظار
گر نیایی، چشم من با همنشین آید برون
هوش مصنوعی: چهره تو در نظر خسرو حک شده و اگر نیایی، چشم من با دیگری همراه خواهد شد.

امیرخسرو دهلوی