گنجور

شمارهٔ ۱۵۵۰

آخر، ای خود بین من، روزی به غمخواری ببین
از گرفتاری بپرس و در گرفتاری ببین
اینک اینک بر سر کوی تو زارم می کشند
گر ز کشتن باز نستانیم بازاری ببین
چون نخواهی دید آن خونریز را، ای دیده، بیش
باری این ساعت که در قتل است بسیاری ببین
نیست همدردی که گویم حال خود را، ای صبا
بلبلی نالنده تر از من به گلزاری ببین
وصل خاصان راست، من زایشان نیم، ای بخت بد
بهر من اندازه ادبار من کاری ببین
بلبلا، امروز من در گلستانم، گل مجوی
از جگر پر کاله ای بر نوک هر خاری ببین
ای دل، آخر می بباید داشت، پاس کار خویش
خسرو ار گم شد، سگی دیگر به بازاری ببین

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آخر، ای خود بین من، روزی به غمخواری ببین
از گرفتاری بپرس و در گرفتاری ببین
هوش مصنوعی: در نهایت، ای خودبین من، روزی برای همدردی به سراغ من بیایی، از مشکلاتم بپرس و در شلوغی‌های زندگی‌ام نگاهی بیفکن.
اینک اینک بر سر کوی تو زارم می کشند
گر ز کشتن باز نستانیم بازاری ببین
هوش مصنوعی: اکنون در کوچه‌های تو به شدت در حال عذابم هستند. اگر از کشتن من دست برندارند، یک بازار پر از درد و غم را مشاهده خواهی کرد.
چون نخواهی دید آن خونریز را، ای دیده، بیش
باری این ساعت که در قتل است بسیاری ببین
هوش مصنوعی: اگر تو نمی‌خواهی آن قاتل را ببینی، ای چشم، چرا این‌قدر در این لحظه که کشتار زیاد است، بار خیالت را سنگین می‌کنی؟
نیست همدردی که گویم حال خود را، ای صبا
بلبلی نالنده تر از من به گلزاری ببین
هوش مصنوعی: هیچ‌کس را ندارم تا حال و روزم را برایش بگویم. ای نسیم، به گلزاری برو و بلبلی را ببین که از من بیشتر در حال ناله کردن است.
وصل خاصان راست، من زایشان نیم، ای بخت بد
بهر من اندازه ادبار من کاری ببین
هوش مصنوعی: ارتباط نزدیک با خاصان و برگزیدگان به من نمی‌رسد، ای بخت بد، به خاطر بدبیاری‌ام، کارهایی را نشان بده که نشان‌دهنده‌ حال و روز من است.
بلبلا، امروز من در گلستانم، گل مجوی
از جگر پر کاله ای بر نوک هر خاری ببین
هوش مصنوعی: امروز من در باغ گل هستم و به هیچ چیز دیگری جز زیبایی‌های اینجا توجهی ندارم. حتی اگر در کنار هر خاری هم چیز تلخی وجود داشته باشد، به آن فکر نمی‌کنم.
ای دل، آخر می بباید داشت، پاس کار خویش
خسرو ار گم شد، سگی دیگر به بازاری ببین
هوش مصنوعی: ای دل، در نهایت باید دلخوشی و آرامش داشته باشی، اگرچه کار و زندگی‌ات به هم ریخته است؛ اگر خسرویت از دست رفت، باید با نگاهی به اطراف، شاید سگ دیگری را در بازار ببینی که بر دل انگیز و خوب است.