شمارهٔ ۱۵۴۲
بالای تست این پیش من یا سرو بستا نیست این
چشم من است این پیش تو یا ابر نیسانیست این
مردم به جان چاکر ترا، دیو و پری لشکر ترا
نی خوبی است این مر ترا، ملک سلیمانیست این
تو می روی، وز هر کران خلقی به فریاد و فغان
ای کافر نامهربان، آخر مسلمانیست این؟
هر سو که می افتد گذر، هر غم کزان نبود بتر
هر لحظه می آید به سر، ما را چه پیشانیست این؟
ترسان همی بودم که جان خوبی ستاند ناگهان
ای دل، کنون هشیارهان، کان آفت جانیست این
هرچ آیدت زین حوروش، ای جان محنت کش، بکش
بسیار بودی جمع و خوش، وقت پریشانیست این
شهری بکشت آن تندخو، زنهار جام می مخور
گستاخ می بینی درو، خسرو، چه نادانیست این؟
شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها در چمنشمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم بیش از این
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بالای تست این پیش من یا سرو بستا نیست این
چشم من است این پیش تو یا ابر نیسانیست این
هوش مصنوعی: این جا تو را نمیبینم، هیچ نشانی از تو نیست. این که میبینم فقط چشمان من هستند و آن چیزی که به نظر میرسد، آسمان نیسانی نیست.
مردم به جان چاکر ترا، دیو و پری لشکر ترا
نی خوبی است این مر ترا، ملک سلیمانیست این
هوش مصنوعی: مردم برای خدمت تو آمادهاند، نیرویی از دیوان و پریان در خدمت توست. این وضعیت خوب و مناسبی برای تو نیست، بلکه تو در این دنیا مانند سلیمان هستی.
تو می روی، وز هر کران خلقی به فریاد و فغان
ای کافر نامهربان، آخر مسلمانیست این؟
هوش مصنوعی: تو داری می روی و مردم از هر سو به فریاد و ناله در آمدهاند. ای نامهربان و کافر، آیا این رفتار تو با ایمان و مسلمانان سازگار است؟
هر سو که می افتد گذر، هر غم کزان نبود بتر
هر لحظه می آید به سر، ما را چه پیشانیست این؟
هوش مصنوعی: هرجا که چرخ حوادث میچرخد و مشکلات پیش میآید، هر کدام از این غمها که از آنها خبری نیست، به راحتی در هر لحظه سر میزند، اما ما چه کارهایم و چه نقشی داریم در این اوضاع؟
ترسان همی بودم که جان خوبی ستاند ناگهان
ای دل، کنون هشیارهان، کان آفت جانیست این
هوش مصنوعی: من همیشه نگران بودم که ناگهان جانم را بگیرد، ولی اکنون میدانم که این خطر، تنها عذاب روحی است.
هرچ آیدت زین حوروش، ای جان محنت کش، بکش
بسیار بودی جمع و خوش، وقت پریشانیست این
هوش مصنوعی: هر چیزی که از این زیباییها به تو رسد، ای جان که زحمات زیادی کشیدهای، تحمل کن. خوشبختی و شادمانی میتواند زیاد باشد، اما اکنون زمان دشواری است.
شهری بکشت آن تندخو، زنهار جام می مخور
گستاخ می بینی درو، خسرو، چه نادانیست این؟
هوش مصنوعی: شخصی در شهری، به خاطر خوی تندخو و بیپروا خود، دچار مشکلاتی شده است. او به دیگران هشدار میدهد که از نوشیدن شراب پرهیز کنند، زیرا در این حالت، رفتارها و اعمال ناشایستی در آنجا مشاهده میشود. در این میان، به خسرو اشاره میکند و نشان میدهد که این بیخبری و نادانی از اوست.

امیرخسرو دهلوی