گنجور

شمارهٔ ۱۵۴

نسیما، آن گل شبگیر چونست
چسانش بینم و تدبیر چونست
نگویی این چنین بهر دل من
که آن بالای همچون تیر چونست
ز لب، آید همی بوی شرابش
دهانش داد بوی شیر چونست
من از وی نیم کشت غمزه گشتم
هنوزم تا به سر تقدیر چونست
اگر چشمش به کشتن کرد تقصیر
لبش در عذر آن تقصیر چونست
نپرسد هرگز آن مست جوانی
که حال توبه آن پیر چونست
به گاه خفتن تشویش عشاق
ز آه و ناله شبگیر چونست
ز زلفش سوخت جان خسرو، آری
بگو، آن دام مردم گیر چونست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نسیما، آن گل شبگیر چونست
چسانش بینم و تدبیر چونست
هوش مصنوعی: نسیما، آن گل شبانه چگونه است؟ چگونه می‌توانم او را ببینم و در مورد او تدبیر کنم؟
نگویی این چنین بهر دل من
که آن بالای همچون تیر چونست
هوش مصنوعی: نگو که اینطور برای دل من است؛ آیا آن بالا مانند تیر است؟
ز لب، آید همی بوی شرابش
دهانش داد بوی شیر چونست
هوش مصنوعی: از لبش بوی شراب به مشام می‌رسد، اما دهانش بوی شیر را می‌دهد، این چطور ممکن است؟
من از وی نیم کشت غمزه گشتم
هنوزم تا به سر تقدیر چونست
هوش مصنوعی: من از او لطمه‌ای خوردم و همچنان در دو راهی و حیرت به سر می‌برم که سرنوشت چگونه رقم خواهد خورد.
اگر چشمش به کشتن کرد تقصیر
لبش در عذر آن تقصیر چونست
هوش مصنوعی: اگر چشمانش به کشتن کسی بیفتد، تقصیر زبانش در عذرخواهی از آن چه می‌شود؟
نپرسد هرگز آن مست جوانی
که حال توبه آن پیر چونست
هوش مصنوعی: هرگز از آن جوان مست نپرس که حال و روز توبه آن پیر چگونه است.
به گاه خفتن تشویش عشاق
ز آه و ناله شبگیر چونست
هوش مصنوعی: وقتی شب به خواب می‌رویم، دل‌نگرانی و نگرانی عاشقان از آه و ناله‌های شب چطور است؟
ز زلفش سوخت جان خسرو، آری
بگو، آن دام مردم گیر چونست
هوش مصنوعی: خسرو از زلف معشوقش جانش به آتش افتاده است، بگو ببینم آن دام افسونگری که همه مردم را به خود جذب می‌کند چگونه است؟