شمارهٔ ۱۵۳۵
سودای خوبان کم نشد، زین جان غم فرسود من
هستی همه کردم زیان، این بود زیشان سود من
با هر که بنمودم وفا، دیدم جفایی عاقبت
شکری نگفت از هیچ کس، این جان ناخشنود من
من خود ز دست هجر تو در تلخی جان کندنم
ابرو ترش کرده مرو، ای ترک خشم آلود من
بنشین به بالینم دمی، من خود نخواهم زیستن
باری ببینم روی تو، کافیست خود مقصود من
زین آه دردانگیز من بگریست چشم خلق خون
یارب چه بودی چشم تو، گر پر شدی از دود من!
از ناله و زاری زبان یک دم نمی آسایدم
بین تا چه خواهد کرد باز این آه زود ازود من!
نالیدن یعقوبیم در سنگ می گردد همی
دیوار در رقص آورد این نغمه داود من
امشب نهانی روی را بر آستانش سوده ام
ای گریه امروزی مشو این روی خاک آلود من
خونابه خسرو چنین دیده نیفگندی برون
گر دل ندادی هر دمش اشک جگر پالود من
شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری یاد منشمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بیدار من
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سودای خوبان کم نشد، زین جان غم فرسود من
هستی همه کردم زیان، این بود زیشان سود من
هوش مصنوعی: علاقه و شوق به خوبان هرگز کم نشده و این احساس غم، جانم را به زحمت انداخته است. همه چیز را برای آنها فدای کردم، اما در واقع، این تصمیمات برای من زیانآور بوده است.
با هر که بنمودم وفا، دیدم جفایی عاقبت
شکری نگفت از هیچ کس، این جان ناخشنود من
هوش مصنوعی: هر کسی که به او وفاداری و محبت کردم، در پایان با من بد کرد. هیچکس هم از من قدردانی نکرد، و این همه باعث ناراحتی من شده است.
من خود ز دست هجر تو در تلخی جان کندنم
ابرو ترش کرده مرو، ای ترک خشم آلود من
هوش مصنوعی: من از بابت دوری تو به شدت رنج میبرم و چهرهام از تلخی آن دچار ناراحتی شده است. ای معشوق خشمگین من، لطفاً عصبانی نشو.
بنشین به بالینم دمی، من خود نخواهم زیستن
باری ببینم روی تو، کافیست خود مقصود من
هوش مصنوعی: بنشین کنار من کمی استراحت کن، من دیگر نمیخواهم زندگی کنم. فقط میخواهم برای یک لحظه چهره تو را ببینم، همین برای من کافیست.
زین آه دردانگیز من بگریست چشم خلق خون
یارب چه بودی چشم تو، گر پر شدی از دود من!
هوش مصنوعی: از درد من چشمان مردم به اشک درآمد، ای کاش چشمان تو نیز از درد من پر میشدند.
از ناله و زاری زبان یک دم نمی آسایدم
بین تا چه خواهد کرد باز این آه زود ازود من!
هوش مصنوعی: من هیچ لحظهای آرامش نداشتم و همیشه ناله و زاری میکنم، نمیدانم این آه و اندوهی که از دل من برخاسته چه سرنوشتی برایم رقم خواهد زد.
نالیدن یعقوبیم در سنگ می گردد همی
دیوار در رقص آورد این نغمه داود من
هوش مصنوعی: ما مانند یعقوب در غم و اندوه ناله میکنیم، و این دیوارها با صدای نغمهی داود به رقص درمیآیند.
امشب نهانی روی را بر آستانش سوده ام
ای گریه امروزی مشو این روی خاک آلود من
هوش مصنوعی: امشب به صورت پنهانی، چهرهام را بر درگاه او قرار دادهام. ای اشک امروز من، نگران نباش از این چهرهی آلوده به خاک که دارم.
خونابه خسرو چنین دیده نیفگندی برون
گر دل ندادی هر دمش اشک جگر پالود من
هوش مصنوعی: اگر دل را به عشق او نمیسپردی، هر لحظه اشکهایم همچون خونابهای بر دامان او نمیریخت.

امیرخسرو دهلوی