گنجور

شمارهٔ ۱۵۳۳

جانا، گذری به بوستان کن
باده خور و رخ چو ارغوان کن
جان ها که گرانست نرخ ایشان
یک بار بخند و رایگان کن
از غمزه روانه کن خدنگی
یک جان مرا هزار جان کن
گر می کشیم ز کس چه پرسی؟
چیزی که ترا خوش آید، آن کن
زن در دل خسرو آتش، اما
خود را ز میانه بر کران کن

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جانا، گذری به بوستان کن
باده خور و رخ چو ارغوان کن
هوش مصنوعی: ای دوست، سری به باغ بزن، کمی نوشیدنی بنوش و چهره‌ات را چون گل ارغوانی زیبا کن.
جان ها که گرانست نرخ ایشان
یک بار بخند و رایگان کن
هوش مصنوعی: جان‌ها ارزشمند و گرانبها هستند، پس یک بار با لبخند رایگان و بی‌هزینه آن‌ها را شاد کن.
از غمزه روانه کن خدنگی
یک جان مرا هزار جان کن
هوش مصنوعی: با نگاهی معنادار و دلربا، تیر عشق خود را به سوی من پرتاب کن؛ چون با این نگاه، جان من را به هزار جان تبدیل خواهی کرد.
گر می کشیم ز کس چه پرسی؟
چیزی که ترا خوش آید، آن کن
هوش مصنوعی: اگر از کسی آسیب می‌بینیم، چرا نگران سؤال کردن هستی؟ هر آنچه که به تو خوش می‌آید، آن را انجام بده.
زن در دل خسرو آتش، اما
خود را ز میانه بر کران کن
هوش مصنوعی: زن در دل خسرو شعله‌ای از عشق دارد، اما خود را از این عشق دور نگه‌داشته و در حاشیه قرار می‌دهد.