گنجور

شمارهٔ ۱۵۳۱

سر مست رود چو در گلستان
پامال کند جمال بستان
من ناله کنان ز غم همه شب
او خفته به ناز در شبستان
یارب که از آن خدای ناترس
انصاف من شکسته بستان
ای چشم ترا به کشتن من
یک غمزه و صد هزار دستان
هم مستی و هم خوشی و همه وقت
خوش باد همیشه وقت مستان
فریاد ز بلبلان برآمد
مخرام به ناز در گلستان
داغی که فراق بر دلم کرد
بشکاف و ببین، هنوز هست آن
شد کشته به دست جور خسرو
آخر نگهی به زیر دستان

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سر مست رود چو در گلستان
پامال کند جمال بستان
هوش مصنوعی: وقتی که یک رود سرمست و شاداب وارد گلستان می‌شود، زیبایی‌های باغ را زیر پا می‌گذارد و نادیده می‌گیرد.
من ناله کنان ز غم همه شب
او خفته به ناز در شبستان
هوش مصنوعی: من به شدت از درد و غم گلایه می‌کنم، در حالی که او با آرامش و راحتی در خواب است.
یارب که از آن خدای ناترس
انصاف من شکسته بستان
هوش مصنوعی: ای کاش که از خدای بی‌هیچ ترسی، انصاف من که شکسته شده را بگیری.
ای چشم ترا به کشتن من
یک غمزه و صد هزار دستان
هوش مصنوعی: ای چشم تو، با یک نگاه و یک اشاره، حاضری مرا به کام مرگ بکشانی، از این رو که تأثیر تو به اندازه‌ی صد هزار درد و رنج است.
هم مستی و هم خوشی و همه وقت
خوش باد همیشه وقت مستان
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که همیشه باید خرم و شاد باشیم و در هر لحظه لذت را بچشیم، چه در حالت مستی و چه در زمان‌های خوشی. هدف این است که از زندگی، لحظه لحظه بهره‌برداری کنیم و از شادابی و سرخوشی غافل نشویم.
فریاد ز بلبلان برآمد
مخرام به ناز در گلستان
هوش مصنوعی: بلبلان در باغ با ناز و غمگینی، فریاد و ناله‌ای سر داده‌اند.
داغی که فراق بر دلم کرد
بشکاف و ببین، هنوز هست آن
هوش مصنوعی: درد جدایی هنوز بر دلم سنگینی می‌کند و اگر آن را بررسی کنی، می‌بینی که این احساس هنوز در من باقی مانده است.
شد کشته به دست جور خسرو
آخر نگهی به زیر دستان
هوش مصنوعی: به دست ظلم و ستم شاه کشته شدم، اما در پایان، نگاهی هم به افرادی که زیر سلطه هستند بینداز.