شمارهٔ ۱۵۲۷
از همچو تویی برید نتوان
بر تو دگری گزید نتوان
تا چند کشم جفایت آخر
محنت همه عمر دید نتوان
زین پس من و جور عشق و تسلیم
کز آمده سر کشید نتوان
غم سینه بسوخت، چون توان کرد؟
خود پرده خود درید نتوان
یاران عزیز، پند گویند
گویند، ولی شنید نتوان
من کز پی خواریم چه تدبیر؟
عزت به درم خرید نتوان
بی یاری بخت کام دل نیست
بی پر به هوا پرید نتوان
ایوان مراد بس بلند است
آنجا به هوس رسید نتوان
این شربت عاشقیست خسرو
بی خون جگر چشید نتوان
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از همچو تویی برید نتوان
بر تو دگری گزید نتوان
هوش مصنوعی: هیچ کس مشابه تو نیست و نمیتوان به راحتی از تو جدا شد یا به جای تو فرد دیگری را انتخاب کرد.
تا چند کشم جفایت آخر
محنت همه عمر دید نتوان
هوش مصنوعی: چقدر باید از بدیهای تو رنج ببرم؟ دیگر نمیتوانم تمام زندگیام را با این درد سپری کنم.
زین پس من و جور عشق و تسلیم
کز آمده سر کشید نتوان
هوش مصنوعی: از این به بعد، من و عشق که با نافرمانی و مقاومت همراه است، نمیتوانیم تسلیم شویم و این وضعیت را ادامه دهیم.
غم سینه بسوخت، چون توان کرد؟
خود پرده خود درید نتوان
هوش مصنوعی: دل پر از غمهاست و نمیداند چگونه با این درد کنار بیاید. او نه تنها نمیتواند این غم را تحمل کند، بلکه نمیتواند از خود پنهان کند و پردهای که برای مخفیکردن احساساتش کشیده، پاره میشود.
یاران عزیز، پند گویند
گویند، ولی شنید نتوان
هوش مصنوعی: دوستان عزیز نصیحت میکنند و میگویند، اما کسی نمیتواند آن را بشنود.
من کز پی خواریم چه تدبیر؟
عزت به درم خرید نتوان
هوش مصنوعی: من که به دنبال ذلت و خواریم، چه راهی باید در پیش بگیرم؟ چون نمیتوانم عزت و افتخار را با پول به دست آورم.
بی یاری بخت کام دل نیست
بی پر به هوا پرید نتوان
هوش مصنوعی: با یاری نکردن شانس و بخت، دستیابی به آرزوها ممکن نیست. بدون داشتن حمایت و پشتوانه، نمیتوان به هدفها رسید و پرواز کرد.
ایوان مراد بس بلند است
آنجا به هوس رسید نتوان
هوش مصنوعی: این جا ایوان مراد بسیار بلند و دست نیافتنی است، و کسی نمیتواند به آرزوی خود برسد.
این شربت عاشقیست خسرو
بی خون جگر چشید نتوان
هوش مصنوعی: این عشق مانند شربتی است که خسرو بدون از دست دادن خون جگر طعم آن را چشیده است و هیچکس نمیتواند آن را بچشد.

امیرخسرو دهلوی