گنجور

شمارهٔ ۱۵۲۵

نه بی یادت برآید یک دم از من
نه بی رویت جدا گردد غم از من
بزن بر جانم آن زخمی که دانی
به شرط آن که گویی «مرهم از من »
دلم را خون تو می ریزی و ترسم
که خواهی خون بهای دل هم از من
مرا از هر که دیدی پیش کشتی
مگر کس را نمی بینی کم از من
اگر آهی برآرم از دل تنگ
به تنگ آیند خلق عالم از من
کجا کارم به عالم راست گردد؟
که برگشتی چو زلف پر خم از من

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نه بی یادت برآید یک دم از من
نه بی رویت جدا گردد غم از من
هوش مصنوعی: نه می‌توانم لحظه‌ای بدون یاد تو زندگی کنم و نه غم و اندوهم بی‌حضور تو کم می‌شود.
بزن بر جانم آن زخمی که دانی
به شرط آن که گویی «مرهم از من »
هوش مصنوعی: به من آسیبی برسان که می‌دانی، به شرط این که بگویی من هم داروی آن زخم هستم.
دلم را خون تو می ریزی و ترسم
که خواهی خون بهای دل هم از من
هوش مصنوعی: دلتنگی و ناراحتی من از نبود تو روز به روز بیشتر می‌شود و نگرانم که به خاطر این احساس، از من چیزی طلب کنی.
مرا از هر که دیدی پیش کشتی
مگر کس را نمی بینی کم از من
هوش مصنوعی: هر کسی را که دیدی، پیش من بیاوری؛ مگر این که کسی را پیدا نکنی که کمتر از من باشد.
اگر آهی برآرم از دل تنگ
به تنگ آیند خلق عالم از من
هوش مصنوعی: اگر از عمق دل و با ناراحتی ناله‌ای سر دهم، تمام مخلوقات به سمت من خواهند آمد و به احوال من توجه خواهند کرد.
کجا کارم به عالم راست گردد؟
که برگشتی چو زلف پر خم از من
هوش مصنوعی: کجا می‌توانم در این دنیا به آرامش برسم؟ وقتی که مانند زلف‌های پرپیچ و خم تو، از من دور می‌شوی.

حاشیه ها

1400/01/14 21:04
AλI

عیناً همین شعر با نام اوحدی نیز وجود دارد (اوحدی - غزل 638)
لطفاً دیتابیس را اصلاح کنید یا مشخص کنید شعر اصلی متعلق به کدام است