گنجور

شمارهٔ ۱۵۱

منم امروز و صد تیمار در دست
نه دل در دست، نه دلدار در دست
بیا ساقی دلم از دست رفته ست
همی آید کنون دشوار در دست
نگارا، دست آزارم گشادی
چه می آید از این آزار در دست
تویی از روز تا شب در تماشا
چمن آیینه گلزار در دست
منم از جست و جوی تو چو مرغی
گل اندر دیده مانده، خار در دست
همه شب گرد کویت بهر مرهم
همی گردد دل افگار در دست
مده از دست خسرو را که دارد
ز تو مشتی غم و تیمار در دست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

منم امروز و صد تیمار در دست
نه دل در دست، نه دلدار در دست
هوش مصنوعی: امروز در حالی هستم که صد مشکل و نگرانی دارم، نه دل خودم را دارم و نه کسی را که به او عشق بورزم.
بیا ساقی دلم از دست رفته ست
همی آید کنون دشوار در دست
هوش مصنوعی: بیا، ای ساقی! دل من به شدت ناراحت و آشفته است و حالا به سختی می‌توانم آن را به دست بیاورم.
نگارا، دست آزارم گشادی
چه می آید از این آزار در دست
هوش مصنوعی: عزیزم، وقتی که دستت را بر روی من گذاشتی، چه فایده‌ای دارد از این آسیب که به من می‌رسد؟
تویی از روز تا شب در تماشا
چمن آیینه گلزار در دست
هوش مصنوعی: از صبح تا شب، تو در حال تماشا هستی و باغ گل را در آینه‌ای در دستانت داریم.
منم از جست و جوی تو چو مرغی
گل اندر دیده مانده، خار در دست
هوش مصنوعی: من به خاطر جستجوی تو مانند پرنده‌ای هستم که در چشمانش گل دارد و در دستش خار.
همه شب گرد کویت بهر مرهم
همی گردد دل افگار در دست
هوش مصنوعی: هر شب به دور کوی تو می‌گردم تا دل غمگینم را به آرامش برسانم.
مده از دست خسرو را که دارد
ز تو مشتی غم و تیمار در دست
هوش مصنوعی: خسرو را از دست نده، چرا که او بار سنگینی از غم و درد را به دوش دارد که از تو به او رسیده است.