شمارهٔ ۱۵۰
مرا وقتی دلی آزاد بوده ست
درونم بی غم و جان شاد بوده ست
نمک زد شوخی اندر جان و نو کرد
جراحتها که در بنیاد بوده ست
چه خوش بوده ست عقل مصلحت جوی
که چندی زین بلا آزاد بوده ست
نگارا، هیچ گاهی یاد داری
کزین بیچارگانت یاد بوده ست
شب آمد، باد برد از جای خویشم
که بوی زلف تو با باد بوده ست
به فریادت بخواندم دی و مردم
که جانم همره فریاد بوده ست
جفا کش خسروا، گر دوست پیوست
نصیب عاشقان بیداد بوده ست
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرا وقتی دلی آزاد بوده ست
درونم بی غم و جان شاد بوده ست
هوش مصنوعی: زمانی که قلب من آزاد بوده، در درونم بدون غم و با روحی شاد زندگی کردهام.
نمک زد شوخی اندر جان و نو کرد
جراحتها که در بنیاد بوده ست
هوش مصنوعی: دوست به شوخی و با نمک به زخمها رسیدگی کرد و جراحتهایی را که از ابتدا وجود داشتهاند، دوباره تازه و زنده کرد.
چه خوش بوده ست عقل مصلحت جوی
که چندی زین بلا آزاد بوده ست
هوش مصنوعی: عقل عاقل و مصلحت اندیش چه خوشحال بوده که مدتی از این مشکل و دردسرها آزاد بوده است.
نگارا، هیچ گاهی یاد داری
کزین بیچارگانت یاد بوده ست
هوش مصنوعی: ای محبوب، آیا هیچوقت به یاد داری که من چقدر به خاطر ناچاریام به یاد تو بودهام؟
شب آمد، باد برد از جای خویشم
که بوی زلف تو با باد بوده ست
هوش مصنوعی: شب فرا رسیده و باد، من را از مکان خود دور کرده است، چرا که بوی موهای تو با باد پیوند خورده است.
به فریادت بخواندم دی و مردم
که جانم همره فریاد بوده ست
هوش مصنوعی: من دیروز به فریاد تو پاسخ دادم و گفتم که وجود من همیشه با فریاد همراه بوده است.
جفا کش خسروا، گر دوست پیوست
نصیب عاشقان بیداد بوده ست
هوش مصنوعی: هر که از سرسختی و بیرحمی برخوردار باشد، اگر دوستی برایش بیافتد، نصیب عاشقان همیشه عذاب و بیعدالتی بوده است.