گنجور

شمارهٔ ۱۵۰۳

از پس عمر شبی هم نفس یار شدم
خواب بود آن همه گویی تو، چو بیدار شدم
وقتی آن چشمه خورشید بدین سوی نتافت
گر چه در کوی غمش سایه دیوار شدم
موی گشتم ز غم و بار اجل می بندم
ره دراز است، نکو شد که سکیار شدم
توبه ام بود ز شاهد، کنون ای زاهد، دور
که دگر بار ز سر بر سر این کار شدم
طوف کوی تو همه از سر من بیرون رفت
آنکه که گه در چمن و گاه به گلزار شدم
از سگان سر کوی تو مرا شرم گرفت
بس که در گرد سر کوی تو بسیار شدم
رفت شبها و مرا صبح مرادی ندمید
نه ز چشمت به حد زیستن افگار شدم
خسروم، بر سر هر کو شده رسوای جهان
طرفه کاندوه ترا محرم اسرار شدم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از پس عمر شبی هم نفس یار شدم
خواب بود آن همه گویی تو، چو بیدار شدم
هوش مصنوعی: بعد از مدت زمان طولانی زندگی، یک شب کنار عشق‌ام خوابم برد. وقتی از خواب بیدار شدم، حس می‌کردم او در کنارم است و همه آن خواب، واقعی به نظر می‌رسید.
وقتی آن چشمه خورشید بدین سوی نتافت
گر چه در کوی غمش سایه دیوار شدم
هوش مصنوعی: زمانی که نور خورشید به سمت من نتابید، حتی اگر در خیابان غم او، به سایه دیواری پناه بردم.
موی گشتم ز غم و بار اجل می بندم
ره دراز است، نکو شد که سکیار شدم
هوش مصنوعی: از غم و اندوه به موهایم پریشانی رسیده و حالا به خاطر نزدیک شدن به مرگ، راهی دراز را در پیش دارم. بهتر است که از این وضعیت فاصله بگیرم و خود را از مشکلات رها کنم.
توبه ام بود ز شاهد، کنون ای زاهد، دور
که دگر بار ز سر بر سر این کار شدم
هوش مصنوعی: من از این گناه که به خاطر زیبایی و عشق به آن شاهد مرتکب شدم، توبه کرده‌ام. ای زاهد، دیگر نمی‌خواهم دوباره به این کار برگردم.
طوف کوی تو همه از سر من بیرون رفت
آنکه که گه در چمن و گاه به گلزار شدم
هوش مصنوعی: در مسیر عشق تو، تمام فکر و خیال من تحت تأثیر قرار گرفت. من در مواقعی در میان گل‌ها و در باغ‌ها گام برداشتم.
از سگان سر کوی تو مرا شرم گرفت
بس که در گرد سر کوی تو بسیار شدم
هوش مصنوعی: از اینکه در نزدیکی خانه‌ات به مانند سگ‌ها در انتظار نشسته‌ام، احساس شرمندگی می‌کنم.
رفت شبها و مرا صبح مرادی ندمید
نه ز چشمت به حد زیستن افگار شدم
هوش مصنوعی: او شب‌ها رفت و من در صبح هیچ آرزویی نداشتم؛ نه از نگاهت چیزی به من رسید و نه کمکی از طرف تو در تحمل زندگی به من شد.
خسروم، بر سر هر کو شده رسوای جهان
طرفه کاندوه ترا محرم اسرار شدم
هوش مصنوعی: من در بی‌همه‌ی گناه‌ها و ننگ‌هایی که بر دوش کشیده‌ام، به درجه‌ای از رسوایی رسیده‌ام که همه‌جا نام من را بر زبان دارند. اما تو را به رازهای خود راه داده‌ام و به دل نزدیکم کرده‌ام.