شمارهٔ ۱۵۰۱
وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم
غارت عشقت رسید، آن همه بگذاشتیم
تخم وفا کاشتیم بر سر راه امید
هیچ بری چون نداد، کاش نمی کاشتیم!
شاهسوارا، ز خط تا بکشیدی سپه
ز آتش دل در هوا صد علم افراشتیم
دی ز لب پر نمک خنده زدی، وز لبت
هر چه جگر رخنه داشت از نمک انباشتیم
دیده خسرو شده ست خانه نقاش چین
بس که درو از خیال نقش تو بنگاشتیم
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم
غارت عشقت رسید، آن همه بگذاشتیم
هوش مصنوعی: زمانی که سرشار از شادی و خوشدلی بودیم، عشق تو به سراغمان آمد و همه آن خوشیها را فراموش کردیم.
تخم وفا کاشتیم بر سر راه امید
هیچ بری چون نداد، کاش نمی کاشتیم!
هوش مصنوعی: ما در مسیر امید، بذر وفا را کاشتیم، اما چون نتیجهای نگرفتیم، ای کاش اصلاً آن را نمیکاشتیم!
شاهسوارا، ز خط تا بکشیدی سپه
ز آتش دل در هوا صد علم افراشتیم
هوش مصنوعی: ای سواران بزرگ، از زمانی که شمشیر را به دست گرفتید و سپاه خود را راه انداختید، دلهای مشتاق ما به آتش درآمد و صد پرچم را به اهتزاز درآوردیم.
دی ز لب پر نمک خنده زدی، وز لبت
هر چه جگر رخنه داشت از نمک انباشتیم
هوش مصنوعی: دیروز از لبهای پُر نمکت خندهای زدی و از لبهای تو هر چه دل را آزرده کرده بود، از نمکت انباشته شدیم.
دیده خسرو شده ست خانه نقاش چین
بس که درو از خیال نقش تو بنگاشتیم
هوش مصنوعی: چشم خسرو مانند خانهای شده که نقاشیهای زیبای چینی در آن قرار دارد، زیرا هر چه در آن دیدهایم فقط تصویر تو بوده است.

امیرخسرو دهلوی