گنجور

شمارهٔ ۱۵۰۰

باز این دل من رو به که آورد، ندانم؟
وان صبر که بوده ست، کجا کرد، ندانم؟
شب ها منم و گوشه غم حال من این است
حال دل آواره شبگرد ندانم
آن گرد که می خیزد ازان راه ببینید
و آن کیست سوار از پی آن گرد، ندانم؟
اشک از سفر کوی ویم تحفه غم آورد
من خوش تر ازین هیچ ره آورد ندانم
بازم به جگر می خلد آن قامت چون تیر
ساقی، قدح باده که من درد ندانم
یاری که برنجد ز جفا، یار نگویم
مردی که بترسد ز بلا، مرد ندانم
از هر که بپرسند بگوید که چه خسرو
یک سوخته حادثه پرورد ندانم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز این دل من رو به که آورد، ندانم؟
وان صبر که بوده ست، کجا کرد، ندانم؟
هوش مصنوعی: دل من دوباره به سمت چه کسی رفته، نمی‌دانم. و آن صبری که داشتم، حالا کجا رفته، نمی‌دانم.
شب ها منم و گوشه غم حال من این است
حال دل آواره شبگرد ندانم
هوش مصنوعی: شب‌ها تنها هستم و در گوشه‌ای از غم نشسته‌ام. حال و روز من همین است و نمی‌دانم دل این دیوانه چه حالتی دارد.
آن گرد که می خیزد ازان راه ببینید
و آن کیست سوار از پی آن گرد، ندانم؟
هوش مصنوعی: آن دودی که در هوا بلند می‌شود را ببینید و آن کسی که سوار بر اسب به دنبال آن دود می‌آید را بشناسید، اما من نمی‌دانم او کیست.
اشک از سفر کوی ویم تحفه غم آورد
من خوش تر ازین هیچ ره آورد ندانم
هوش مصنوعی: از دیدار و سفر به کوی معشوق، اشکی به یادگار برایم مانده است که نشان غم و اندوه است. هیچ چیز دیگری از این سفر برایم ارزشمندتر نیست و نمی‌دانم چه کسی می‌تواند چنین احساسی را درک کند.
بازم به جگر می خلد آن قامت چون تیر
ساقی، قدح باده که من درد ندانم
هوش مصنوعی: دوباره به دل من می‌زند، آن اندام زیبا مانند تیری که ساقی در دست دارد، و من نمی‌دانم که درد چیست وقتی که جام نوشیدنی به دستم می‌رسد.
یاری که برنجد ز جفا، یار نگویم
مردی که بترسد ز بلا، مرد ندانم
هوش مصنوعی: اگر دوستی از ظلم و بی‌مهری رنجیده باشد، او را دوست نمی‌دانم. و مردی که از سختی‌ها و مشکلات می‌ترسد، برایم مردی به حساب نمی‌آید.
از هر که بپرسند بگوید که چه خسرو
یک سوخته حادثه پرورد ندانم
هوش مصنوعی: هر کس را که بپرسی، خواهد گفت که چه کسی مانند یک شاهزاده به خاطر اتفاقات بد، نابود شده است.