گنجور

شمارهٔ ۱۵

جانم از آرام رفت، آرام جان من کجا
هجرم نشان فتنه شد، فتنه نشان من کجا
آمد بهار مشک دم، سنبل دمید و لاله هم
سبزه به صحرا زد قدم، سرو روان من کجا
از گریه ماندم پا به گل وز دوستان گشتم خجل
جان از جهان بگسست و دل، جان و جهان من کجا
در کار غم شد موریم، بی پرده شد مستوریم
تلخ است عیش از دوریم، شکرفشان من کجا
شخصم ضعیف و دیده تر، زان ریسمان و زین گهر
اینک مهیا شد کمر، لاغر میان من کجا
هر دم جگر، در سوز و تاب، از دیده ریزم خون ناب
اینک می و اینک کباب، آن میهمان من کجا
دل رفت در مهمان او گفت آن اویم آن او
گر هست این دل زان او، آخر از آن من کجا
من جور آن نامهربان دارم ز خاموشی نهان
اویم نیارد بر زبان کان بی زبان من کجا
جان است آن یار نکو، رفته دل خسرو در او
گر دل نرفته است این بگو، این گو که جان من کجا

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

شمارهٔ ۱۵ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1394/04/07 03:07
حمید

در انتخاب بیت سوم،،،،،کجا،،،،،جا افتاده است

1394/04/07 03:07
حمید

در انتهای بیت سوم،،،،،کجا،،،،،جا افتاده است

1398/07/10 01:10
روح‌الله

سلام. وزن نیمه اول مصرع آغازین شعر همخوانی ندارد. جانم از آرام رفت بر وزن مفتعلن فاعلن است