گنجور

شمارهٔ ۱۴

بهر شکار آمد برون کژ کرده ابرو ناز را
صانع خدایی کاین کمان داد آن شکارانداز را
او می رود جولان کنان وز بهر دیدن هر زمان
جانها همی آید برون، صد عاشق جانباز را
تا کی ز چشم نیکوان بر جان و دل ناوک خورم
ای کاش تیری آمدی این دیده های باز را
خلقی به بند کشتنم وین دیده در غمازیم
من بین که بهر خون خود دل می دهم غمّاز را
عاشق که می سوزد دلش از طعنه باکش کی بوَد
شمعی که آتش می خورد آتش شمارد گاز را
دل بانگ دزدیها کند کش بشنوی فریاد من
از ناله هم غیرت برم، دزدم به دل آواز را
تا پاک جان از حد گذشت، افتادگان را بر درت
بر نیم بسمل کشتگان، دستوریی ده باز را
سوی تو، ای طاووس جان، دل می پراند این گدا
ز انسان که سوی کبک و بط شاه جهان شهباز را
اعظم خلیفه قطب دین آن کو همای همّتش
بالاتر از هفتم فلک دارد محل پرواز را

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بهر شکار آمد برون کژ کرده ابرو ناز را
صانع خدایی کاین کمان داد آن شکارانداز را
هوش مصنوعی: برای شکار به بیرون آمده، کسی که ابروانش را به شکل خاصی حالت داده است. این نوع زیبایی و ظرافت، هدیه‌ای از سوی صانع و خالق است که کمان را به آن شکارچی داده است.
او می رود جولان کنان وز بهر دیدن هر زمان
جانها همی آید برون، صد عاشق جانباز را
هوش مصنوعی: او به شتاب و شادی در حال حرکت است و در هر لحظه عده‌ای از عاشقان فداکار برای دیدن او جانشان را از دست می‌دهند.
تا کی ز چشم نیکوان بر جان و دل ناوک خورم
ای کاش تیری آمدی این دیده های باز را
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که به خاطر زیبایی‌های چشمان نیکوکاران در جان و دل خود زخم می‌خورم. ای کاش تیر محبت تو به من می‌رسید و این دیده‌های باز را به خود مشغول می‌کرد.
خلقی به بند کشتنم وین دیده در غمازیم
من بین که بهر خون خود دل می دهم غمّاز را
هوش مصنوعی: مردمی به خاطر کشتن من در بند هستند و من با چشمانم به غم خود می‌نگرم. ببین که من برای اینکه خون خود را از دست نروم، به غم‌زا کمک می‌کنم.
عاشق که می سوزد دلش از طعنه باکش کی بوَد
شمعی که آتش می خورد آتش شمارد گاز را
هوش مصنوعی: عاشق واقعی وقتی به دلش طعنه‌ای می‌زنند، چه اهمیتی دارد. شمعی که خود را در آتش می‌سوزاند، نمی‌تواند آتش دیگری را حس کند یا به آن اهمیت بدهد.
دل بانگ دزدیها کند کش بشنوی فریاد من
از ناله هم غیرت برم، دزدم به دل آواز را
هوش مصنوعی: دل به حسی قوی مبتلا می‌شود که وقتی فریاد من را از ناله‌ام بشنوی، غیرت و احساس خود را در مقابل نادرستی‌ها بیدار می‌کند، حتی اگر خودم دزد دل را به صورت پنهانی بخوانم.
تا پاک جان از حد گذشت، افتادگان را بر درت
بر نیم بسمل کشتگان، دستوریی ده باز را
هوش مصنوعی: وقتی که روح انسان از مرزهای محدود خود فراتر رفت، کسانی که در برابرت افتاده‌اند، مانند قربانیان و کشته‌شدگان، برای بازگشت دوباره دستیابی به دستورات و راهنمایی نیاز دارند.
سوی تو، ای طاووس جان، دل می پراند این گدا
ز انسان که سوی کبک و بط شاه جهان شهباز را
هوش مصنوعی: این گدا، که دلش به سوی تو پرواز می‌کند، از انسان فاصله گرفته و به سمت کبک و مرغابی درگاه شاه جهان نمی‌رود. او فقط به سمت تو، ای طاووس جان، نظر دارد.
اعظم خلیفه قطب دین آن کو همای همّتش
بالاتر از هفتم فلک دارد محل پرواز را
هوش مصنوعی: خلیفه اعظم در دین، آن کسی است که پروازش از همه آسمان‌ها بالاتر است و مقامش بسیار بلند و ارجمند است.

حاشیه ها

1397/07/13 08:10
حامیم مهدوی

به نظر می رسه که در مصرع نخست، ابروناز درست باشد و نه ابر و ناز

1399/10/31 16:12
رسول

"خلقی به بند کشتنم وین دیده در غمازیم". یعنی چی؟