گنجور

شمارهٔ ۱۴۹۸

ابر می بارد و من بار سفر می بندم
چشم می گرید و من از تو نظر می بندم
چشم گریان به لبش داشته، یعنی در راه
بر سر آب روان پل ز شکر می بندم
جان گسسته ست گره می زنمش از گریه
گرهش سست تر است، ار چه که برمی بندم
بهر بستن به دگر چیز همی آرم دست
وز تحیر به غلط چیز دگر می بندم
گفتی، ای دوست «که بربند به مویی دل خویش »
حال این است که می بینی، اگر می بندم
از تو می دیدم و چون آمد، چشمم بربست
بنگر از چشم خود، ای دیده، چه برمی بندم؟
نمکی بخش به خسرو که برای توشه
خون برون می کشم از دیده، جگر می بندم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ابر می بارد و من بار سفر می بندم
چشم می گرید و من از تو نظر می بندم
هوش مصنوعی: باران می‌بارد و من آماده‌ی رفتن می‌شوم، چشمانم اشک می‌ریزد و من از تو چشم می‌گیرم.
چشم گریان به لبش داشته، یعنی در راه
بر سر آب روان پل ز شکر می بندم
هوش مصنوعی: چشمی گریان دارد و بر لبش غمی نشسته است. من در مسیر آب روان، با شیرینی پل می‌زنم.
جان گسسته ست گره می زنمش از گریه
گرهش سست تر است، ار چه که برمی بندم
هوش مصنوعی: دل من بسیار آسیب‌پذیر است و من سعی می‌کنم آن را با گریه و اشک ببندم، اما این کار فقط به ضعیف‌تر شدن آن منجر می‌شود، هرچند که در تلاش برای بهبودش هستم.
بهر بستن به دگر چیز همی آرم دست
وز تحیر به غلط چیز دگر می بندم
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن چیز جدیدی، دست به کار می‌شوم و از سردرگمی، به اشتباه به چیز دیگری دست می‌زنم.
گفتی، ای دوست «که بربند به مویی دل خویش »
حال این است که می بینی، اگر می بندم
هوش مصنوعی: تو گفتی ای دوست که دل خود را با رشته‌ای از مو ببند، اما حالا می‌بینی که اگر من این کار را بکنم، وضعیت به چه شکل خواهد بود.
از تو می دیدم و چون آمد، چشمم بربست
بنگر از چشم خود، ای دیده، چه برمی بندم؟
هوش مصنوعی: من از تو می‌دیدم و وقتی او آمد، چشمانم را بستم. حالا به چشم خودت نگاه کن، ای چشم، چه چیزی را می‌بندم؟
نمکی بخش به خسرو که برای توشه
خون برون می کشم از دیده، جگر می بندم
هوش مصنوعی: به خاطر تو، اشک‌های خود را درمی‌آورم و از دل افسرده‌ام، با حالتی نزار و غمگین، خودم را نگه می‌دارم.