گنجور

شمارهٔ ۱۴۹۵

عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم
هوش و قرار من نشد و خواب و خورد هم
دردا که آه گرم به تنهائیم بسوخت
تنها نه آه گرم که دمهای سرد هم
عشاق را کسی که جفا گفت، عیب کرد
دید آنچه گفت و یاد کند آنچه کرد هم
جرمم که از وفاست ببخشای و عفو کن
اینک شفیع خون دل و روی زرد هم
اشکم روان به سوی تو آورد، چون کنم
این خاک روزیم بد و این خواب و خورد هم
آنجا که پای خود نهی از ناز بر زمین
خاک درت ز دیده دریغ است و گرد هم
بر جان خود نهم همه درد تو بهر آنک
درمان تو به کس نرسد بلکه درد هم
نامرد نیست مرد تحمل به راه عشق
نامرد را چه زهره و یارا که مرد هم
خسرو درین ره از سر مردانگیت نیست
با درد عشق جفت شو، از خویش فرد هم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم
هوش و قرار من نشد و خواب و خورد هم
هوش مصنوعی: عشق تو تنها غم نصیب من کرد و دردهایش باعث شد که نه خواب درست و حسابی داشته باشم و نه حتی بتوانم به راحتی غذا بخورم.
دردا که آه گرم به تنهائیم بسوخت
تنها نه آه گرم که دمهای سرد هم
هوش مصنوعی: چه درد بزرگی که آه و ناله‌های دلم، به تنهایی‌ام سوخت. نه تنها آه‌های گرم، بلکه حتی نفس‌های سرد نیز نتوانستند از بار تنهایی‌ام کم کنند.
عشاق را کسی که جفا گفت، عیب کرد
دید آنچه گفت و یاد کند آنچه کرد هم
هوش مصنوعی: عشاق را کسی که بدی و ظلمی نثارشان کند، عیبش را می‌بیند و به خاطر می‌آورد آنچه را که انجام داده است.
جرمم که از وفاست ببخشای و عفو کن
اینک شفیع خون دل و روی زرد هم
هوش مصنوعی: من که به خاطر وفاداری‌ام گناه کرده‌ام، اکنون از تو می‌خواهم که مرا ببخشی و عفو کنی. اکنون شفیع من، کسی است که به خاطر دل شکسته و چهره‌ی پریشانم در پیش تو است.
اشکم روان به سوی تو آورد، چون کنم
این خاک روزیم بد و این خواب و خورد هم
هوش مصنوعی: چشمانم اشک می‌ریزند و به سمت تو می‌آیند، حالا چه کنم با این زندگی خاکی‌ام و این خواب و خوراکی که دارم؟
آنجا که پای خود نهی از ناز بر زمین
خاک درت ز دیده دریغ است و گرد هم
هوش مصنوعی: در جایی که پا بر زمین ناز می‌گذاری، دیدن خاک در کنار تو بسیار ارزشمند و غم‌انگیز است.
بر جان خود نهم همه درد تو بهر آنک
درمان تو به کس نرسد بلکه درد هم
هوش مصنوعی: من همه دردهای خود را به جان می‌خرم، چون می‌دانم که درمان تو به کسی نمی‌رسد، حتی درد هم.
نامرد نیست مرد تحمل به راه عشق
نامرد را چه زهره و یارا که مرد هم
هوش مصنوعی: این شعر اشاره به این دارد که فقط انسان‌های شجاع و با ایمان می‌توانند سختی‌ها و چالش‌های عشق را تحمل کنند. کسی که به راحتی از میدان خارج می‌شود و در برابر دشواری‌ها تسلیم می‌شود، نمی‌تواند خود را مرد واقعی بنامد. عشق نیازمند قدرت و استقامت است و فقط افراد قوی قادر به ادامه دادن در این مسیر هستند.
خسرو درین ره از سر مردانگیت نیست
با درد عشق جفت شو، از خویش فرد هم
هوش مصنوعی: در این مسیر عاشقانه، ای خسرو، به خاطر مردانگیت نباید از درد عشق فرار کنی. باید با این عشق همراه شوی و از خودت فراتر بروی.