گنجور

شمارهٔ ۱۴۹۴

چون دولت آن نیست که پهلوی تو باشم
کم زان که فتاده به سر کوی تو باشم
کشتن چو ترا خوی شد، اکنون من و این درد
یک روز مگر راتبه خوی تو باشم
هر صبح به قبله همه خلق و من بدکیش
افتاده در اندیشه ابروی تو باشم
روز از هوس قد تو گشتم به چمنها
شب نیز در اندیشه گیسوی تو باشم
خورشید برآید، خبرم نبود و مه نیز
بس گر دل پر خون به غم روی تو باشم
بنواز به یک ناوکم، ای ترک، که باری
من نیز طفیلی خور آهوی تو باشم
آن دم که تو در کشتن من دست برآری
خلقی همه سوی من و من سوی تو باشم
نآیم به در از منت دشنام تو هرگز
با آن که همه عمر دعاگوی تو باشم
این است بهار دل خسرو که چو غنچه
صد پاره جگر از هوس روی تو باشم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون دولت آن نیست که پهلوی تو باشم
کم زان که فتاده به سر کوی تو باشم
هوش مصنوعی: اگر مقدر نباشد که در کنار تو باشم، هیچ اهمیتی ندارد، چون من از این که در کوی تو باشم نیز خوشحال هستم.
کشتن چو ترا خوی شد، اکنون من و این درد
یک روز مگر راتبه خوی تو باشم
هوش مصنوعی: وقتی که تو به حدی رسیده‌ای که کشتن دیگر برایت عادی شده، من و این درد، یک روز شاید به خاطر تو به آرامش برسیم.
هر صبح به قبله همه خلق و من بدکیش
افتاده در اندیشه ابروی تو باشم
هوش مصنوعی: هر روز که مردم به سوی قبله می‌روند، من در حالتی ناخوش و غمگین به فکر ابروی تو هستم.
روز از هوس قد تو گشتم به چمنها
شب نیز در اندیشه گیسوی تو باشم
هوش مصنوعی: روزها به خاطر زیبایی و قد تو به چمن‌ها می‌روم و شب‌ها هم در فکر و خیال موهای تو هستم.
خورشید برآید، خبرم نبود و مه نیز
بس گر دل پر خون به غم روی تو باشم
هوش مصنوعی: خورشید طلوع می‌کند و من از این مسأله بی‌خبرم و حتی اگر ماه هم باشد، باز هم اگر دل tristeza به خاطر چهره تو داشته باشم، اهمیتی ندارد.
بنواز به یک ناوکم، ای ترک، که باری
من نیز طفیلی خور آهوی تو باشم
هوش مصنوعی: ای ترک، لطفاً با نواختن یک نوا به من محبت کن، زیرا من نیز آرزو دارم که در کنار تو و در سایه‌ات زندگی کنم.
آن دم که تو در کشتن من دست برآری
خلقی همه سوی من و من سوی تو باشم
هوش مصنوعی: زمانی که تو به قصد کشتن من دست به کار شوی، همه مردم به سوی من خواهند آمد و من نیز فقط به سمت تو نگاه خواهم کرد.
نآیم به در از منت دشنام تو هرگز
با آن که همه عمر دعاگوی تو باشم
هوش مصنوعی: من هرگز به در تو نمی‌آیم و به خاطر دشنام‌های تو ناراحت نمی‌شوم، حتی با اینکه همه عمر برای تو دعا کرده‌ام.
این است بهار دل خسرو که چو غنچه
صد پاره جگر از هوس روی تو باشم
هوش مصنوعی: این بهار دل خسرو زمانی است که من مانند غنچه، به شدت عاشق و دلبسته زیبایی تو هستم و درد و شوق عشقت را در دلم احساس می‌کنم.