گنجور

شمارهٔ ۱۴۸۱

من آن ترک طناز را می شناسم
من آن شوخ بدساز را می شناسم
مبینید تا می توانید در وی
که من آن سرانداز را می شناسم
نبینم به سویش ز بیم دو چشمش
که آن هر دو غماز را می شناسم
شبم تازه شد جان به دشنام مستی
تو بودی، من آواز را می شناسم
ز من پرس ذوق سخنهای خسرو
که من آن ره ساز را می شناسم

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من آن ترک طناز را می شناسم
من آن شوخ بدساز را می شناسم
هوش مصنوعی: من آن دختر زیبا و باهوش را می‌شناسم، که بازیگوش و شیطنت‌آمیز است.
مبینید تا می توانید در وی
که من آن سرانداز را می شناسم
هوش مصنوعی: تا جایی که می‌توانید در او نگاه کنید، زیرا من فردی را می‌شناسم که در خط مقدم است.
نبینم به سویش ز بیم دو چشمش
که آن هر دو غماز را می شناسم
هوش مصنوعی: نمی‌خواهم به سمت او نگاه کنم چون از ترس، هر دو چشمش را می‌شناسم که از رازهای عشق خبر می‌دهند.
شبم تازه شد جان به دشنام مستی
تو بودی، من آواز را می شناسم
هوش مصنوعی: شب به پایان رسید و من به خاطر حال و هوای مستی تو به خودم فحاشی می‌کنم، من صدای آواز را خوب می‌شناسم.
ز من پرس ذوق سخنهای خسرو
که من آن ره ساز را می شناسم
هوش مصنوعی: از من بپرس درباره‌ی لطافت و زیبایی سخنان خسرو، چون من آن کسی را که این راه را می‌سازد و می‌داند، به خوبی می‌شناسم.

حاشیه ها

1397/11/03 02:02
مجتبی

وزن شعر {فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)} است، لطفاً تصحیح بفرمایید.

1404/05/27 19:07
سید مصطفی سامع

دو ملک

 

عاصی ام پستم بدم لیکن خدا را می شناسم

آن یگانه ذات رحمان، کبریا را می شناسم

 

می دهم از جان گواهی ذات حق یکتا بود 

 خالق کل مالک هر دو سرا را می شناسم

 

در لحد گر پرسدم از پیر و مرشد دو ملک

  گویم آن شافع کل خیرالوراء را می شناسم

 

از کتابم گر بپرسد گویمش قرآن بود 

آیه آیه جزوه‌ها را سوره ها را می شناسم

 

از صراط مستقیم و هادی اش پرسد بگویم 

مرتضی شاه نجف شیر خدا را می شناسم

 

باز اگر پرسد ترا اعمال نیک است اندکی 

سر فکنده گویمش خیر النساء را می شناسم

 

گرچه باشد کیسه ام خالی ولی دارم امید

خط و سیر مجتبی میر سخا را می شناسم 

 

می برم نام از حسین ارباب خود با افتخار 

سامع ام من خسرو کرب و بلا را می شناسم  

 

یک به یک نام امامان را برم در نزد شان 

تا امام عصر پیر و مقتدا را می شناسم