گنجور

شمارهٔ ۱۴۸۰

من از دست دل دوش دیوانه بودم
همه شب در افسون و افسانه بودم
غمش بود و من گم شدم در دل خود
که همراه غولی به ویرانه بودم
ز دل شعله شوق می زد به یادش
بر آن شعله شوق پروانه بودم
به مسجد رود صبح هر کس به مذهب
من نامسلمان به بتخانه بودم
دل و جان و تن با خیالش یکی شد
همین من در آن جمع بیگانه بودم
دریغا، خیالش به سیری ندیدم
که شوریده و مست و دیوانه بودم
خرابی خسرو نگفتم به رویش
که بیهوش از آن شکل مستانه بودم

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من از دست دل دوش دیوانه بودم
همه شب در افسون و افسانه بودم
هوش مصنوعی: من دیشب به شدت دلٔ دیوانه‌ای داشتم و تمام شب در حال سحر و جادو و داستان‌های جذاب بودم.
غمش بود و من گم شدم در دل خود
که همراه غولی به ویرانه بودم
هوش مصنوعی: درد و غم او در دل من جای داشت و من در درون خودم گم شدم، مانند کسی که در ویرانه‌ای به همراه موجودی بزرگ و ترسناک باشد.
ز دل شعله شوق می زد به یادش
بر آن شعله شوق پروانه بودم
هوش مصنوعی: قلبم به خاطر یاد او پر از شوق و شعله شده بود، و من مانند پروانه‌ای به دور آن شعله شوق پرواز می‌کردم.
به مسجد رود صبح هر کس به مذهب
من نامسلمان به بتخانه بودم
هوش مصنوعی: هر کس صبحانه به مسجد می‌رود و به مذهب خودش پایبند است، من نیز به معابد بت‌پرستی می‌رفتم و خودم را بی‌دین می‌دانستم.
دل و جان و تن با خیالش یکی شد
همین من در آن جمع بیگانه بودم
هوش مصنوعی: دل و جان و تن، همگی با فکر و خیال او یکی شدند و در همین حال، من در آن جمع احساس تنهایی می‌کردم.
دریغا، خیالش به سیری ندیدم
که شوریده و مست و دیوانه بودم
هوش مصنوعی: متأسفانه، هیچگاه نتوانستم به آرامش خاطر خیال او دست پیدا کنم؛ در حالی که درگیر شوق و جنون عشق او بودم.
خرابی خسرو نگفتم به رویش
که بیهوش از آن شکل مستانه بودم
هوش مصنوعی: من درباره خرابی خسرو چیزی به او نگفتم، زیرا خودم از آن حالت مستی بی‌هشی بودم.