گنجور

شمارهٔ ۱۴۷۸

ای وجود تو دیده جانم
جسم پیدا و جان پنهانم
بس که سوی تو می دوم به خیال
سوی خود باز ره نمی دانم
گه کرشمه کنی و گاهی ناز
من بدین گونه زیست نتوانم
مهرت از جان من برون نرود
جان من، گر برون رود جانم
تا ترا دیدم و ندادم جان
والله از زیستن پشیمانم
پندم، ای دوست، می نهفتم، از آنک
تو ز شهری، من از بیابانم
این چنین با خیال یارب من
خسروم یا خیال جانانم؟

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای وجود تو دیده جانم
جسم پیدا و جان پنهانم
هوش مصنوعی: وجود تو باعث شده که جسم من نمایان باشد و روح من پنهان بماند.
بس که سوی تو می دوم به خیال
سوی خود باز ره نمی دانم
هوش مصنوعی: تمام وقت به سمت تو حرکت می‌کنم، اما به خاطر خیال‌پردازی به خودم بازمی‌گردم و نمی‌دانم راه برگشت کجاست.
گه کرشمه کنی و گاهی ناز
من بدین گونه زیست نتوانم
هوش مصنوعی: گاهی با ناز و کرشمه‌ای که داری دل را می‌ربایی و گاهی بی‌اعتنایی می‌کنی، اما من نمی‌توانم به این شیوه زندگی کنم.
مهرت از جان من برون نرود
جان من، گر برون رود جانم
هوش مصنوعی: عشق و محبت تو هرگز از وجودم جدا نخواهد شد، حتی اگر جان من نیز از بدنم بیرون برود.
تا ترا دیدم و ندادم جان
والله از زیستن پشیمانم
هوش مصنوعی: زمانی که تو را دیدم و به خاطر محبتت جانم را ندادم، واقعاً از ادامه زندگی پشیمانم.
پندم، ای دوست، می نهفتم، از آنک
تو ز شهری، من از بیابانم
هوش مصنوعی: دوست عزیز، من نصیحت‌ها و تجربیاتم را برای تو پنهان کرده‌ام، چرا که تو از شهر آمده‌ای و من از دشت و بیابان.
این چنین با خیال یارب من
خسروم یا خیال جانانم؟
هوش مصنوعی: آیا من با این افکار در مورد محبوبم بازنده‌ام، یا اینکه این خیالات از خود اوست؟