گنجور

شمارهٔ ۱۴۷۵

دل به زلفت سپردم و رفتم
در به زنجیر کردم و رفتم
در شب وصل ماندنم بیمار
روز هجران شمردم و رفتم
پیچشی داشتم ز هر مویش
همه از دل ببردم و رفتم
چون غمت جمله قسمت من شد
غم تو جمله خوردم و رفتم
چند گویی که «رو، بمیر از غم »
تو همان دان که مردم و رفتم
گر ترا بود زحمتی از من
زحمت خویش بردم و رفتم
جان خسرو که کس قبول نکرد
هم به خدمت سپردم و رفتم

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل به زلفت سپردم و رفتم
در به زنجیر کردم و رفتم
هوش مصنوعی: دل خود را به زلفت دادم و از آنجا دور شدم، در حالی که بند زنجیر را بر در گذاشتم و رفتم.
در شب وصل ماندنم بیمار
روز هجران شمردم و رفتم
هوش مصنوعی: در شب نزدیکی و اتحاد با معشوق، به یاد روزهای دوری و فراق افتادم و در حالی که احساس بیماری می‌کردم، از آنجا جدا شدم.
پیچشی داشتم ز هر مویش
همه از دل ببردم و رفتم
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت هر رشته مویش، تمام عشق و احساسات خود را از دست دادم و از آنجا دور شدم.
چون غمت جمله قسمت من شد
غم تو جمله خوردم و رفتم
هوش مصنوعی: وقتی که غمت تمام وجودم را پر کرد، من هم غم تو را به جان خریدم و از دنیا رفتم.
چند گویی که «رو، بمیر از غم »
تو همان دان که مردم و رفتم
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد می‌گویند که برای فرار از غم و اندوه باید بروی و بگذاری همه چیز را پشت سر بگذاری. اما تو باید بدانی که من از این درد رهایی یافته‌ام و دیگر نیستم.
گر ترا بود زحمتی از من
زحمت خویش بردم و رفتم
هوش مصنوعی: اگر تو از من آزاری دیده‌ای، من هم زحمتی که برایت داشتم را کنار گذاشته و برای همیشه می‌روم.
جان خسرو که کس قبول نکرد
هم به خدمت سپردم و رفتم
هوش مصنوعی: من جان خسرو را که کسی نپذیرفت، به خدمت او سپردم و از آنجا دور شدم.