گنجور

شمارهٔ ۱۴۷۳

رویت، ای نازنین، که می بینم
جان ستاند، چنین که می بینم
گفتی «از رویم آرزوی تو چیست؟»
آرزویم همین که می بینم
دیدنت مردنی ست هر روزم
نزیم من چنین که می بینم
نتوان رنج عشق او بشنید
من بیچاره بین که می بینم
بهر روی تو دوست می دارم
هر گل و یاسمین که می بینم
لب نمودی، ببخش چاشتیی
هم از آن انگبین که می بینم
یا خود از بهر جان خسرو راست
این همه خشم و کین که می بینم

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رویت، ای نازنین، که می بینم
جان ستاند، چنین که می بینم
هوش مصنوعی: چهره زیبایت، ای عزیز، چنان است که جان را از من می‌گیرد، همان‌طور که می‌بینم.
گفتی «از رویم آرزوی تو چیست؟»
آرزویم همین که می بینم
هوش مصنوعی: تو پرسیدی که آرزوی من چیست؟ من فقط همین را می‌خواهم که اکنون می‌بینم.
دیدنت مردنی ست هر روزم
نزیم من چنین که می بینم
هوش مصنوعی: هر روز که تو را می‌بینم، حس مرگ به من دست می‌دهد و نمی‌توانم اینگونه ادامه دهم.
نتوان رنج عشق او بشنید
من بیچاره بین که می بینم
هوش مصنوعی: من نمی‌توانم رنج عشق او را تحمل کنم، بیچاره من! فقط کافی است او را ببینم تا همه چیز برایم روشن شود.
بهر روی تو دوست می دارم
هر گل و یاسمین که می بینم
هوش مصنوعی: به هر حال، به خاطر تو دوست دارم هر گلی و یاسی که می‌بینم.
لب نمودی، ببخش چاشتیی
هم از آن انگبین که می بینم
هوش مصنوعی: تو با لبخندت نشان دادی، حالا اگر ممکن است کمی از آن شیرینی را هم به من بده، چون من طعمش را حس می‌کنم.
یا خود از بهر جان خسرو راست
این همه خشم و کین که می بینم
هوش مصنوعی: آیا این همه خشم و کینه‌ای که می‌بینم، به خاطر جان خسرو است؟