گنجور

شمارهٔ ۱۴۷

دل مسکین من در بند مانده ست
اسیر یار شکر خند مانده ست
نماند اندر دل من درد را جای
مده پندم نه جای پند مانده ست
نصیحت گوی من، لختی دعا گوی
که یک بیچاره ای در بند مانده ست
به جان پیوند کردم عاشقی را
کنون جان رفت و آن پیوند مانده ست
من امشب باری از دوری بمردم
هنوز، ای پاسبان، شب چند مانده ست
رهاوی ساز کن، ای مطرب صبح
که مطرب هم به زیر افگند مانده ست
بتا، از در مران بیچاره ای را
که در کوی تو حاجتمند مانده ست
به می سوگند خوردم جرعه ای بخش
که ما را در گلو سوگند مانده ست
ز غم گفتی که خسرو زنده چون ماند
دروغی گفته و خرسند مانده ست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل مسکین من در بند مانده ست
اسیر یار شکر خند مانده ست
هوش مصنوعی: قلب بیچاره من در بند و زندانی شده و به عشق یار شیرین لب، گرفتار مانده است.
نماند اندر دل من درد را جای
مده پندم نه جای پند مانده ست
هوش مصنوعی: در دل من جایی برای درد باقی نمانده است، نصیحت من هم جایی ندارد چون دیگر جایی برای پند نگه‌داشتن وجود ندارد.
نصیحت گوی من، لختی دعا گوی
که یک بیچاره ای در بند مانده ست
هوش مصنوعی: دوست من، کمی زمان بگذار و در دعا برای آن بیچاره‌ای که در مشکلات و محدودیت‌ها گرفتار است، سخن بگو.
به جان پیوند کردم عاشقی را
کنون جان رفت و آن پیوند مانده ست
هوش مصنوعی: عاشقی را به دل پیوند زده بودم، اما حالا که جانم در رفته، آن پیوند همچنان باقی مانده است.
من امشب باری از دوری بمردم
هنوز، ای پاسبان، شب چند مانده ست
هوش مصنوعی: من امشب به خاطر دوری از تو خیلی ناراحتم و احساس مرگ می‌کنم، ای نگهبان، هنوز چند شب دیگر باید بگذرد؟
رهاوی ساز کن، ای مطرب صبح
که مطرب هم به زیر افگند مانده ست
هوش مصنوعی: ای نوازنده صبح، آهنگ سرمست‌کننده‌ای بساز که حتی نوازنده نیز تحت تأثیر آن قرار گرفته و دگرگون شود.
بتا، از در مران بیچاره ای را
که در کوی تو حاجتمند مانده ست
هوش مصنوعی: ای معشوقه، از در خود طرد نکن کسی را که بیچاره و نیازمند در کوی تو مانده است.
به می سوگند خوردم جرعه ای بخش
که ما را در گلو سوگند مانده ست
هوش مصنوعی: می‌گوید به می (شراب) سوگند یاد می‌کنم که جرعه‌ای نوشیدم، اما قسمی که در گلویم باقی مانده است.
ز غم گفتی که خسرو زنده چون ماند
دروغی گفته و خرسند مانده ست
هوش مصنوعی: تو از غم گفتی که خسرو چگونه زنده مانده است، در حالی که او دروغی گفته و با این حال خوشحال است.