گنجور

شمارهٔ ۱۴۶

ز من نازک میانی دور مانده ست
دلی رفته ست و جانی دور مانده ست
بگویید از زبان من که آن جا
دلی از بی زبانی دل مانده ست
پر از خون است جوی دیده من
که از سرو روانی دور مانده ست
هلاک جان من آن پیر داند
که روزی از جوانی دور مانده ست
خراشیده بود آواز مرغی
که او از گلستانی دور مانده ست
غم و درد غریبی از کسی پرس
که او از خان و مانی دور مانده ست
گواهی می ده، ای شب، زاریم را
که از من بدگمانی دور مانده ست
شبی یادش دهی از خسرو، ای باد
کزین در پاسبانی دور مانده ست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز من نازک میانی دور مانده ست
دلی رفته ست و جانی دور مانده ست
هوش مصنوعی: دل و جان من از عشق تو دور مانده‌اند و این فاصله، برای من همچون فاصله‌ای است که میان من و زیبایی‌های تو وجود دارد.
بگویید از زبان من که آن جا
دلی از بی زبانی دل مانده ست
هوش مصنوعی: بگویید که من احساس می‌کنم در آنجا دلی وجود دارد که به خاطر ساکت بودن و نداشتن کلام، دلتنگی‌اش بیشتر شده است.
پر از خون است جوی دیده من
که از سرو روانی دور مانده ست
هوش مصنوعی: چشمان من پر از اشک و غم است، چون از معشوقی دور مانده‌ام که همچون سرو زیبا و بلند است.
هلاک جان من آن پیر داند
که روزی از جوانی دور مانده ست
هوش مصنوعی: پیرمردی که تجربه و دانایی دارد، به خوبی می‌داند که چه بر سر من آمده است، زیرا من مدت‌هاست از دوران جوانی خود فاصله گرفته‌ام و این باعث آسیب به روانم شده است.
خراشیده بود آواز مرغی
که او از گلستانی دور مانده ست
هوش مصنوعی: آواز پرنده‌ای که از گلستان فاصله گرفته، دلربا و غمگین بود.
غم و درد غریبی از کسی پرس
که او از خان و مانی دور مانده ست
هوش مصنوعی: غم و درد را بهتر است از کسی بپرسی که از خانه و خانواده‌اش دور مانده و احساس تنهایی می‌کند.
گواهی می ده، ای شب، زاریم را
که از من بدگمانی دور مانده ست
هوش مصنوعی: ای شب، بر زاری من گواهی بده که از من بدگمانی دور شده است.
شبی یادش دهی از خسرو، ای باد
کزین در پاسبانی دور مانده ست
هوش مصنوعی: ای باد، تو را یادآوری می‌کنم از خسرو، که در این شب دور از محافظت مانده است.