گنجور

شمارهٔ ۱۴۶۸

جان من از غمت چنان شده ام
که ز غمخوارگی به جان شده ام
غم جان بود پیش از این و کنون
بکشم خویش را، بر آن شده ام
تا تو مهمان من شوی، خود را
از اجل یک شبی ضمان شده ام
پندت، ای نیک خواه، می شنوم
من که خود پند مردمان شده ام
کوه دردم ترا، گنه چه کنم
که اگر بر دلت گران شده ام
گر سگان تو التفات کنند
دور از آن روی استخوان شده ام
خوار منگر که خسروم آخر
که غلام تو رایگان شده ام

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جان من از غمت چنان شده ام
که ز غمخوارگی به جان شده ام
هوش مصنوعی: از شدت غم تو، حالت من به قدری بد شده که حالا به خودم نیز غمگین و نگرانم.
غم جان بود پیش از این و کنون
بکشم خویش را، بر آن شده ام
هوش مصنوعی: پیش از این غم جانم بوده و اکنون تصمیم دارم خود را با این حال بسپارم.
تا تو مهمان من شوی، خود را
از اجل یک شبی ضمان شده ام
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو مهمان من هستی، خود را برای یک شب در برابر سرنوشت و مرگ در امان می‌دانم.
پندت، ای نیک خواه، می شنوم
من که خود پند مردمان شده ام
هوش مصنوعی: من از نصیحت‌های تو، ای کسی که به نیکی فکر می‌کنی، آگاه می‌شوم که خودم تبدیل به نصیحتی برای مردم شده‌ام.
کوه دردم ترا، گنه چه کنم
که اگر بر دلت گران شده ام
هوش مصنوعی: من بار سنگینی از درد را احساس می‌کنم و نمی‌دانم چه باید بکنم، چون اگر برای دل تو سنگین هستم، تقصیر من نیست.
گر سگان تو التفات کنند
دور از آن روی استخوان شده ام
هوش مصنوعی: اگر سگ‌ها به تو توجه کنند، من دور از آن چهره به استخوانی تبدیل شده‌ام.
خوار منگر که خسروم آخر
که غلام تو رایگان شده ام
هوش مصنوعی: به من نگاه کم‌ارزش نکن که در نهایت، من مثل یک غلام، به رایگان به خدمت تو آمده‌ام.