گنجور

شمارهٔ ۱۴۶۷

چون شکر زان دو لعل تر بکنم
دل نخواهم که از شکر بکنم
لب تو آب زندگانی را
ترعه خون شود، اگر بکنم
تا بسوزم در آتش غم تو
گوشه ای هر دم از جگر بکنم
گر نباشد امید دیدن تو
دیده خویش را ز سر بکنم
پیش رویت در آتش اندازم
گل که از باغ تازه تر بکنم
نکنم دل ز مهرت، ار هر شب
جان ز عشق تو تا سحر بکنم
بر مکن چشم مردمی از من
که نیارم ز تو نظر بکنم
جان کند خسرو از لبت هر دم
خنده ای زن که بیشتر بکنم

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون شکر زان دو لعل تر بکنم
دل نخواهم که از شکر بکنم
هوش مصنوعی: وقتی که لب‌های زیبای او را مانند شکر شیرین می‌دانم، دیگر نخواهم که از آن شیرینی دل بکنم.
لب تو آب زندگانی را
ترعه خون شود، اگر بکنم
هوش مصنوعی: اگر لب تو خونی شود، آب زندگی به طرز عجیبی جاری خواهد شد.
تا بسوزم در آتش غم تو
گوشه ای هر دم از جگر بکنم
هوش مصنوعی: هر لحظه از شدت درد و غم تو، نیاز دارم که در گوشه‌ای بنشینم و ناراحتی‌ام را بازگو کنم. می‌خواهم در آتش این غم بسوزم.
گر نباشد امید دیدن تو
دیده خویش را ز سر بکنم
هوش مصنوعی: اگر امیدی به دیدن تو نباشد، چشمان خود را از سر بازمی‌دارم.
پیش رویت در آتش اندازم
گل که از باغ تازه تر بکنم
هوش مصنوعی: من در مقابل تو، گلی را در آتش می‌افکنم تا از آن، گلی تازه‌تر و زیباتر بسازم.
نکنم دل ز مهرت، ار هر شب
جان ز عشق تو تا سحر بکنم
هوش مصنوعی: هرگز دل را از محبت تو جدا نمی‌کنم، حتی اگر هر شب بخاطر عشق تو تا صبح جان بکنم.
بر مکن چشم مردمی از من
که نیارم ز تو نظر بکنم
هوش مصنوعی: از من رو بر مگردان که نمی‌توانم به غیر تو نگاه کنم.
جان کند خسرو از لبت هر دم
خنده ای زن که بیشتر بکنم
هوش مصنوعی: خسرو به سختی جان می‌کند و تنها کافی است که تو هر لحظه با لبخندی بر او بیفزایی تا این سختی را بیشتر تحمل کند.