گنجور

شمارهٔ ۱۴۵۶

نه یک دل، ار چه هزار است، آن او دانم
که من کرشمه آن ترک فتنه جو دانم
مرا چو بخت بد است، ار چه صد بلا به سرم
رسد ز یار، نه یاری بود کزو دانم
خوشم ز تو به جفایی، مده فریب وفا
که من فریب تو و نیکوان نکو دانم
چنین که بر سر کوی تو راه گم کردم
ز آستان تو رفتن کدام سو دانم
هوای روی تو برد آن همه هوس ز سرم
که گشت سبزه و رفتن به باغ و جو دانم
به جز به بندگیم روزگار می پرسی
به زیر پای توام، مردن آرزو دانم
دلم بیار که می آید از تو بوی دلم
که من سگ توام و بوی را نکو دانم
اگر چه گریه خسرو نشان رسواییست
ولیک من به حضور تو آبرو دانم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نه یک دل، ار چه هزار است، آن او دانم
که من کرشمه آن ترک فتنه جو دانم
هوش مصنوعی: این بیت بیان می‌کند که حتی اگر دل‌هایمان متعدد و بیشمار باشد، تنها دلی که برای من اهمیت دارد و آن را می‌شناسم، دل آن دختر زیبا و فریبنده است که ویژگی‌های خاصی دارد. در حقیقت، توجه و عشق من به آن فرد خاص است و دیگر دل‌ها برایم اهمیتی ندارند.
مرا چو بخت بد است، ار چه صد بلا به سرم
رسد ز یار، نه یاری بود کزو دانم
هوش مصنوعی: من به خاطر بدشانسی‌ام، حتی اگر صدها مشکل از سوی یار به من برسد، هیچ یاری نیست که به او اعتماد کنم یا او را بشناسم.
خوشم ز تو به جفایی، مده فریب وفا
که من فریب تو و نیکوان نکو دانم
هوش مصنوعی: من از بدی‌های تو خوشحال هستم، اما فریب وعده‌های بی‌وفایی‌ات را نخور. من خوب می‌دانم که تو فقط مرا فریب می‌دهی و نیکوکاران هم مانند تو هستند.
چنین که بر سر کوی تو راه گم کردم
ز آستان تو رفتن کدام سو دانم
هوش مصنوعی: من به قدری در عشق تو غافلگیر شدم و مسیر خود را گم کردم که حالا نمی‌دانم باید از درگاه تو به کدام سمت بروم.
هوای روی تو برد آن همه هوس ز سرم
که گشت سبزه و رفتن به باغ و جو دانم
هوش مصنوعی: چهره زیبای تو به قدری distracting بوده که تمام آرزوهایم را از یاد بردم. حالا فقط به یاد سبزه و رفتن به باغ و جوانی فکر می‌کنم.
به جز به بندگیم روزگار می پرسی
به زیر پای توام، مردن آرزو دانم
هوش مصنوعی: غیر از این که در خدمت تو باشم، از زمانه سوالی نمی‌کنم؛ چون خود را در زیر پای تو می‌بینم و آرزوی مرگ را دارم.
دلم بیار که می آید از تو بوی دلم
که من سگ توام و بوی را نکو دانم
هوش مصنوعی: دل مرا بیاور، چرا که از تو بوی دل من می‌آید. من همچون سگ تو هستم و بوی خوبی را می‌شناسم.
اگر چه گریه خسرو نشان رسواییست
ولیک من به حضور تو آبرو دانم
هوش مصنوعی: اگرچه گریه خسرو نشانه‌ی ناتوانی و رسوایی است، اما من در حضور تو عزت و آبرو را می‌شناسم.