گنجور

شمارهٔ ۱۴۵۵

اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم
بدین خوشم که بتی چون تو نازنین دارم
برای آن که کشم پیش چشم بیمارت
متاع عافیت اینک در آستین دارم
به بند زلف تو زنجیر جان خود سازم
دل ستم زده را چند گه براین دارم
به وصل تو چه بیارم نمود گستاخی
که شحنه ای چو فراق تو در کمین دارم
به ناز بینی و بدخو شدی و هم بد نیست
که دلبری چو تو بدخوی و نازنین دارم
مرا اگر چه که بر دست غم فروخته ای
هنوز داغ غلامیت بر جبین دارم
اگر چه خسرو روی زمین شدم به سخن
هم از وفا سوی تو روی بر زمین دارم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم
بدین خوشم که بتی چون تو نازنین دارم
هوش مصنوعی: اگرچه من از تو ناراحت و دلشکسته‌ام، اما خوشحالم که تو را دارم که برایم مانند یک معشوق زیبا و ناز هستی.
برای آن که کشم پیش چشم بیمارت
متاع عافیت اینک در آستین دارم
هوش مصنوعی: برای اینکه بتوانم در حضور تو، که به خاطر بیماری در رنجی، عرض کنم که اینک آرامش و سلامتی را در دست دارم.
به بند زلف تو زنجیر جان خود سازم
دل ستم زده را چند گه براین دارم
هوش مصنوعی: من زلف تو را به‌عنوان زنجیری برای جانم می‌دازم و هر بار که دلم را به زحمت می‌اندازم، دوباره به یاد تو می‌افتم.
به وصل تو چه بیارم نمود گستاخی
که شحنه ای چو فراق تو در کمین دارم
هوش مصنوعی: من نمی‌دانم چطور می‌توانم با تو ملاقات کنم، چون چون نگهبانی به نام جدایی تو در کمین من است.
به ناز بینی و بدخو شدی و هم بد نیست
که دلبری چو تو بدخوی و نازنین دارم
هوش مصنوعی: تو با زیبایی و ناز خود، رفتار بدی پیدا کرده‌ای، اما ایرادی ندارد، چرا که من دلبندی چون تو با این ویژگی‌ها دارم.
مرا اگر چه که بر دست غم فروخته ای
هنوز داغ غلامیت بر جبین دارم
هوش مصنوعی: اگرچه به دست غم و اندوه سپرده شده‌ام، اما هنوز نشان و اثر محبت و وابستگی به تو را بر پیشانی‌ام دارم.
اگر چه خسرو روی زمین شدم به سخن
هم از وفا سوی تو روی بر زمین دارم
هوش مصنوعی: اگرچه من مانند خسرو بر زمین هستم، اما با کلامم وفاداری‌ام را به تو نشان می‌دهم.