شمارهٔ ۱۴۵۴
رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم
دریغم آید، اگر بر گل و سمن مالم
در آن شبی که کنم گشت کوی تو همه روز
دو دیده را به کف پای خویشتن مالم
گرم به راه سنان روید از هوای رخت
به زیر پای چو نسرین و نسترن مالم
به یاد تو همه شب خون خورم، چو روز شود
ز بیم سنگدلان خاک بر دهن مالم
غبار کوی تو با خویشتن برم در خاک
عبیر رحمت جاوید بر کفن مالم
چو بهر یوسف خود نیست گریه ام، تا چند
ز دیده خون دروغین به پیرهن مالم!
مگر رسد رخ خسرو به پاش، هر دم رخ
به صد نیاز ته پای مرد و زن مالم!
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم
دریغم آید، اگر بر گل و سمن مالم
هوش مصنوعی: به زیبایی و جذابیت تو که بر پای تو قرار دارد، اگرچه دل من برای این که بر گل و گیاه نرم بمالم، درد میکند.
در آن شبی که کنم گشت کوی تو همه روز
دو دیده را به کف پای خویشتن مالم
هوش مصنوعی: در شبی که به دنبالت میروم و به یاد تو هستم، تمام روزها به پاهای خودم نگاه میکنم و آنها را میمالم.
گرم به راه سنان روید از هوای رخت
به زیر پای چو نسرین و نسترن مالم
هوش مصنوعی: اگر در مسیر تو دمی از عشق تو بگذرم، زیر پایم مانند گلهای نسرین و نسترن خواهم مالید.
به یاد تو همه شب خون خورم، چو روز شود
ز بیم سنگدلان خاک بر دهن مالم
هوش مصنوعی: به یاد تو هر شب غم و اندوه میخورم، اما وقتی روز میشود، به خاطر ترس از افراد بیاحساس، خاک را بر دهانم میمالم.
غبار کوی تو با خویشتن برم در خاک
عبیر رحمت جاوید بر کفن مالم
هوش مصنوعی: غبار راه تو را با خود به دوش میکشم و این خاک عطرآگین رحمت ابدی را بر کفنم میپاشم.
چو بهر یوسف خود نیست گریه ام، تا چند
ز دیده خون دروغین به پیرهن مالم!
هوش مصنوعی: وقتی برای یوسف خودم نمیگریم، تا چه زمانی باید از چشمانم اشکهای دروغین بر روی پیراهنم بریزم؟
مگر رسد رخ خسرو به پاش، هر دم رخ
به صد نیاز ته پای مرد و زن مالم!
هوش مصنوعی: اگر چهرهٔ پادشاه به من برسد، هر لحظه با نیاز و احترام به پای او فرود میآیم، مرد و زن را زیر پا میفشارم!

امیرخسرو دهلوی