گنجور

شمارهٔ ۱۴۵۱

خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم
که هیچ با چو تویی هم نفس نمی آیم
تو تیر می زنی از غمزه و من بیدل
به دیده می خورم و باز پس نمی آیم
مرا مگوی «کجایی » من اینکم، لیکن
ز بس ضعیفم، در چشم کس نمی آیم
ز دست جور نمی خواهمت که بینم روی
ولیک با دل خودکام پس نمی آیم
مرا بر تو گلو بسته می برد زلفت
وگر نه من به هوا و هوس نمی آیم
کدام باد به کوی تو می رود هر روز؟
که من به همرهی او چو خس نمی آیم
رقیب تو نه جفا خسته کرد خسرو را
چو طوطیم که به چشم مگس نمی آیم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم
که هیچ با چو تویی هم نفس نمی آیم
هوش مصنوعی: من به شدت دچار مشکل و نابسامانی شده‌ام و نمی‌توانم با خودم کنار بیایم، چه برسد به اینکه با کسی مانند تو که هم‌نفس من باشد، هماهنگ شوم.
تو تیر می زنی از غمزه و من بیدل
به دیده می خورم و باز پس نمی آیم
هوش مصنوعی: تو با نگاه پر از خشم و طعنه خود گویی تیر می‌زنی و من، با دلی شکسته و بی‌نیاز از بازگشت، این احساس درد را در چشم‌هایم می‌ریزم.
مرا مگوی «کجایی » من اینکم، لیکن
ز بس ضعیفم، در چشم کس نمی آیم
هوش مصنوعی: نگو که کجایی؛ من همین جا هستم، اما به خاطر ضعف زیادی که دارم، در نظر کسی دیده نمی‌شوم.
ز دست جور نمی خواهمت که بینم روی
ولیک با دل خودکام پس نمی آیم
هوش مصنوعی: من از دست ستم و بدرفتاری تو نمی‌خواهم که چهره‌ات را ببینم، اما با این حال، به دل خودم هم اجازه نمی‌دهم که ستمدیده و خوار شوم.
مرا بر تو گلو بسته می برد زلفت
وگر نه من به هوا و هوس نمی آیم
هوش مصنوعی: زلف‌های تو چنان مرا گرفتار کرده که اگر این نبود، هرگز زیر تأثیر خواسته‌ها و تمایلات نمی‌رفتم.
کدام باد به کوی تو می رود هر روز؟
که من به همرهی او چو خس نمی آیم
هوش مصنوعی: هر روز کدام نسیم به کوی تو می‌رسد؟ چرا که من به پیروی از آن نسیم، مانند خس و خاشاک نمی‌توانم بیایم.
رقیب تو نه جفا خسته کرد خسرو را
چو طوطیم که به چشم مگس نمی آیم
هوش مصنوعی: رقیبت به تو ستم نکرده است، مثل آن که خسرو را خسته کند، من هم مانند طوطی هستم که در نظر مگس اهمیت ندارم.