گنجور

شمارهٔ ۱۴۵۰

توانم از همه خوبان نظر بگردانم
مجال نیست کزان خوش پسر بگردانم
خوش آن زمان که به بویش نهفته می نگرم
چو سوی من نگرد، پس نظر بگردانم
مرا به بند مؤذن زبون کند هر روز
چنانکه آب در این چشم تر بگردانم
چنان ز دست تو مسکین شدم که خوبان را
اگر به راه ببینم، گذر بگردانم
کمر چه بندی، بگذار تا به گرد میانت
دو دست خویش به جای کمر بگردانم
توانم این که مگس از شکر برانم، لیک
ز دل مگس به چسان از شکر بگردانم
ز رشک سوخته شد، خسرو، ار بود دستم
ز زلف تو ره باد سحر بگردانم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

توانم از همه خوبان نظر بگردانم
مجال نیست کزان خوش پسر بگردانم
هوش مصنوعی: من می‌توانم از همه زیبایی‌ها و خوبی‌ها روی برگردانم، اما نمی‌توانم از آن پسر خوش‌ظاهر رو بگردانم.
خوش آن زمان که به بویش نهفته می نگرم
چو سوی من نگرد، پس نظر بگردانم
هوش مصنوعی: خوشحالم وقتی که بوی او را استشمام می‌کنم، حتی اگر نگاهش به سمت من نباشد، من هم نگاه خود را به سمت دیگر می‌چرخانم.
مرا به بند مؤذن زبون کند هر روز
چنانکه آب در این چشم تر بگردانم
هوش مصنوعی: هر روز مؤذن با صدای خود مرا به بند می‌کشاند، مانند آبی که در این چشم گریان می‌چرخد.
چنان ز دست تو مسکین شدم که خوبان را
اگر به راه ببینم، گذر بگردانم
هوش مصنوعی: من به خاطر تو به حدی بیچاره و درمانده شدم که اگر خوبان را در مسیر خود ببینم، بی‌درنگ از آنها دور می‌شوم.
کمر چه بندی، بگذار تا به گرد میانت
دو دست خویش به جای کمر بگردانم
هوش مصنوعی: بگذار کمربندت را باز کنم تا به جای بند کمر، دستانم را دور بدنت بپیچم.
توانم این که مگس از شکر برانم، لیک
ز دل مگس به چسان از شکر بگردانم
هوش مصنوعی: من می‌توانم مگس را از روی شکر دور کنم، اما نمی‌دانم چگونه می‌توانم محبت و احساس او را از دلش ببرم.
ز رشک سوخته شد، خسرو، ار بود دستم
ز زلف تو ره باد سحر بگردانم
هوش مصنوعی: به خاطر حسادت، خسرو سوخته است. اگر دست من به موهای تو می‌رسید، می‌توانستم در صبح زود، باد را به سمت تو بگردانم.