گنجور

شمارهٔ ۱۴۴۶

به جان رسیدم و از دل خبر نمی یابم
وز آن که نیز دلم برد اثر نمی یابم
از این دو دیده بی خواب شب شناس شدم
ولی قیاس شب هجر در نمی یابم
بهار آمد و گلها شکفت، لیک چه سود؟
که بوی تو ز نسیم سحر نمی یابم
کجا روم که به هر انجمن حکایت تست
به شهر هیچ بلا زین بتر نمی یابم
تو، ای عزیز، که با یوسفی، غنیمت دان
که من ز گم شده خود خبر نمی یابم
بکشتی ار چه چو من صد هزار پیش، هنوز
بیا که من چو تو یاری دگر نمی یابم
نوای خسرو مسکین خوش است بلبل وار
ولی دریغ که از باغ بر نمی یابم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به جان رسیدم و از دل خبر نمی یابم
وز آن که نیز دلم برد اثر نمی یابم
هوش مصنوعی: به شدت دلم پر از آتش و درد است، اما هیچ خبری از احوالات خودم ندارم و نمی‌دانم چرا دلنوازی که باعث این حال من شده، همچنان تأثیری بر روی من نمی‌گذارد.
از این دو دیده بی خواب شب شناس شدم
ولی قیاس شب هجر در نمی یابم
هوش مصنوعی: از این دو چشم بیدار، شب را خوب درک کردم، اما نمی‌توانم شب جدایی را با آن مقایسه کنم.
بهار آمد و گلها شکفت، لیک چه سود؟
که بوی تو ز نسیم سحر نمی یابم
هوش مصنوعی: بهار فرا رسید و گل‌ها شکفته شدند، اما چه فایده دارد؟ چراکه من بوی تو را از نسیم صبحگاهی نمی‌شنوم.
کجا روم که به هر انجمن حکایت تست
به شهر هیچ بلا زین بتر نمی یابم
هوش مصنوعی: به کجا بروم که در هر جمع و شهری سخن از تو و داستان تو به میان است؟ در هیچ جایی بدتر از این درد و غم را نمی‌یابم.
تو، ای عزیز، که با یوسفی، غنیمت دان
که من ز گم شده خود خبر نمی یابم
هوش مصنوعی: ای عزیز، تو که به زیبایی یوسف معروفی، بدان که من از گم‌شده‌ام خبری ندارم و نمی‌دانم چه بر سرم آمده است.
بکشتی ار چه چو من صد هزار پیش، هنوز
بیا که من چو تو یاری دگر نمی یابم
هوش مصنوعی: اگرچه صد هزار نفر دیگر هم مانند من در این دریا به خطر بیفتند، هنوز هم بیا، چون من دیگر یاری مانند تو پیدا نخواهم کرد.
نوای خسرو مسکین خوش است بلبل وار
ولی دریغ که از باغ بر نمی یابم
هوش مصنوعی: صدا و آواز خسرو، که مانند بلبل شیرین است و دلنشین به نظر می‌رسد، اما افسوس که نمی‌توانم از باغ و محیط شاداب آن بهره ببرم.