شمارهٔ ۱۴۴۲
گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم
کنون من و چو سگان خوابگه به خاک رهم
ز بس که من به زنخدانش در شدم به خیال
گمان برم به خیالی مگر به زیر چهم
دلم بماند به دنبال چشم او که مگر
زمان زمان به حقارت گهی کند نگهم
زهی درازی عمر و هلاک من زین غم
که نیست صبح شب غم کم از هزار مهم
مکن نصیحتم، ای آشنا، که بی خبرم
مدار آینه در پیش من که رو سیهم
به جان رسیدم ازین دل، بکش ز بهر خدا
که تو ز ننگ من و من ز ننگ دل برهم
به جرم عشقم، اگر می کشی، بکش، لیکن
نویس بر کفنم هم ز خون من گنهم
به پیش دیده خسرو تویی و بس، چه کنم؟
به پیش چشم نیایند آفتاب و مهم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم
کنون من و چو سگان خوابگه به خاک رهم
هوش مصنوعی: دوباره به این سمت برگشتهام، ترک کج به سراغ همه آمدهاند، اکنون من و دیگران مانند سگها در مکانی خوابیدهایم که به خاک متمایل است.
ز بس که من به زنخدانش در شدم به خیال
گمان برم به خیالی مگر به زیر چهم
هوش مصنوعی: به خاطر این که خیلی به لبان او نزدیک شدم، به تصورم میرسد که حتماً به زیر چانهاش هم نگاهی انداختهام.
دلم بماند به دنبال چشم او که مگر
زمان زمان به حقارت گهی کند نگهم
هوش مصنوعی: دل من همچنان پیگیر نگاه اوست، شاید روزی زمان به گونهای باشد که به من اجازه دهد او را بهتر ببینم و نگاهم را از او برندارم.
زهی درازی عمر و هلاک من زین غم
که نیست صبح شب غم کم از هزار مهم
هوش مصنوعی: عمر من طولانی است، اما در این غم هلاک میشوم، زیرا شبهنگام غم هیچ کمبودی از هزار مشکل ندارد و صبحی در کار نیست.
مکن نصیحتم، ای آشنا، که بی خبرم
مدار آینه در پیش من که رو سیهم
هوش مصنوعی: ای آشنا، نصیحت نکن که من از وضعیت خود بیخبر هستم. آینه را هم در مقابل من قرار نده تا عیبهایم را ببینم، چون بر حسب آن عیبها، شرمنده میشوم.
به جان رسیدم ازین دل، بکش ز بهر خدا
که تو ز ننگ من و من ز ننگ دل برهم
هوش مصنوعی: به خاطر خدا، دل من را راحت کن و آن را از دست من بگیر؛ زیرا من از این دل رنج میبرم و این دل هم باعث شرم من است.
به جرم عشقم، اگر می کشی، بکش، لیکن
نویس بر کفنم هم ز خون من گنهم
هوش مصنوعی: اگر به خاطر عشقام میخواهی مرا بکشی، پس این کار را بکن. ولی خواهش میکنم، روی تابوت من بنویس که من به خاطر عشقام گناهکار بودهام.
به پیش دیده خسرو تویی و بس، چه کنم؟
به پیش چشم نیایند آفتاب و مهم
هوش مصنوعی: تو تنها زیبایی هستی که در چشمان من جلوهگری میکنی، پس چه کار میتوانم بکنم؟ دیگر هیچ چیز، حتی آفتاب و مهمانان، در برابر تو برایم جلوهگر نمیشوند.

امیرخسرو دهلوی