گنجور

شمارهٔ ۱۴۴۰

ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم
متاع کاسد خود را کجا نهاد دلم؟
بگشت گرد سر زلف نیکوان چندان
که خویشتن را چندان به باد داد دلم
به جای بود دلم تا نشسته بود آن زلف
به باد شد، چو پریشان بیوفتاد دلم
هزار عهد بکردم که ننگرم رویش
چو پیش چشم من آمد نه ایستاد دلم
تمام عمر من اندر غم جوانان رفت
که هیچ گاه ازایشان نبود شاد دلم
بد است صورت خوبان نظر نباید کرد
که یاد دارد این پند از اوستاد دلم
دلت به ناخوشی روزگار سوختگان
اگر خوش است، همه عمر خوش مباد دلم
از آنگهی که شدم با تو دوستی، هرگز
ز دوستان گذشته نکرد یاد دلم
نماند خسرو محروم، بخت اگر این است
زهی محال که یابد گهی مراد دلم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم
متاع کاسد خود را کجا نهاد دلم؟
هوش مصنوعی: نگاه کن که دوباره دل من به دستان تو افتاده است. حالا این دل که دیگر ارزشی ندارد، کجا باید برود؟
بگشت گرد سر زلف نیکوان چندان
که خویشتن را چندان به باد داد دلم
هوش مصنوعی: به دور زلف زیباها چنان گشتم که در اثر آن، دل خود را به شدت تحت تأثیر قرار دادم.
به جای بود دلم تا نشسته بود آن زلف
به باد شد، چو پریشان بیوفتاد دلم
هوش مصنوعی: دلم در آشفتگی است و وقتی آن زلف به باد رفت، مثل اینکه پری در هم ریخته و افتاده است.
هزار عهد بکردم که ننگرم رویش
چو پیش چشم من آمد نه ایستاد دلم
هوش مصنوعی: من هزار بار قسم خورده‌ام که به چهره‌اش نگاه نکنم، اما وقتی او به جلوی چشمانم می‌آید، دلم دیگر نمی‌تواند در برابرش مقاومت کند.
تمام عمر من اندر غم جوانان رفت
که هیچ گاه ازایشان نبود شاد دلم
هوش مصنوعی: تمام زندگی من در حسرت جوانانی گذشت که هرگز نتوانستم از آن‌ها خوشحال باشم.
بد است صورت خوبان نظر نباید کرد
که یاد دارد این پند از اوستاد دلم
هوش مصنوعی: نگاه کردن به زیبایی‌های ظاهری ناپسند است، زیرا این موضوع مرا به یاد نصیحت استاد دلم می‌اندازد.
دلت به ناخوشی روزگار سوختگان
اگر خوش است، همه عمر خوش مباد دلم
هوش مصنوعی: اگر دل تو به درد و رنج و ناگواری دیگران شاد است، پس تا پایان عمرم، من هم هیچ وقت خوشحال نخواهم بود.
از آنگهی که شدم با تو دوستی، هرگز
ز دوستان گذشته نکرد یاد دلم
هوش مصنوعی: از زمانی که با تو دوست شدم، هرگز یاد دوستان قدیمی‌ام را از دل نبردم.
نماند خسرو محروم، بخت اگر این است
زهی محال که یابد گهی مراد دلم
هوش مصنوعی: خسرو دیگر از نعمت‌ها و خوشبختی‌ها محروم نماند. اگر بخواهیم بخت را به همین ترتیب تعریف کنیم، بسیار بعید است که در زمانی، آرزوی قلبی‌ام به تحقق برسد.