گنجور

شمارهٔ ۱۴۳۴

گذشت یار و نسازم به خوی او، چه کنم؟
چو صبر نیست ز روی نکوی او، چه کنم؟
رقیب گویدم، ای خون گرفته، چشم ببند
چو عاشقم من مسکین به روی او، چه کنم؟
شدم اسیر سمند و خلاص می جویم
ولیک می کشدم دل به سوی او، چه کنم؟
به جوی اوست کنون آب و من چنین تشنه
ولی ز خون من است آب جوی او، چه کنم؟
روم به باغ بدین بو که خوش شود دل تنگ
به هیچ باغ نیابم چو موی او، چه کنم؟
چه جای آنست که گویندم «آبروی مریز»
بسوخته ست مرا آرزوی او، چه کنم؟
فتادگی خودش عرضه می دهم از پی
فتاده چند براین خاک کوی او، چه کنم؟
چو شیر خورد همه خون خسرو آن بدخو
ز شیرخوارگی این است خوی او، چه کنم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گذشت یار و نسازم به خوی او، چه کنم؟
چو صبر نیست ز روی نکوی او، چه کنم؟
هوش مصنوعی: یار از کنارم رفته و من نمی‌توانم خود را با ویژگی‌های او وفق دهم، چه کار می‌توانم بکنم؟ وقتی صبری در برابر زیبایی او ندارم، چه باید انجام دهم؟
رقیب گویدم، ای خون گرفته، چشم ببند
چو عاشقم من مسکین به روی او، چه کنم؟
هوش مصنوعی: رقیب به من می‌گوید که ای بیچاره، چشم‌هایت را ببند، چون من عاشق او هستم و نمی‌توانم به چهره‌اش نگاه کنم. من در این وضعیت چه کار می‌توانم بکنم؟
شدم اسیر سمند و خلاص می جویم
ولیک می کشدم دل به سوی او، چه کنم؟
هوش مصنوعی: من در عشق او به شدت گرفتار شدم و هر چقدر که تلاش می‌کنم از این بند رهایی یابم، باز هم قلبم به سوی او کشیده می‌شود. چه کنم؟
به جوی اوست کنون آب و من چنین تشنه
ولی ز خون من است آب جوی او، چه کنم؟
هوش مصنوعی: من الان به آب جوی او نگاه می‌کنم و خیلی تشنه‌ام، اما این آب در واقع از خون من می‌آید؛ نمی‌دانم چه باید بکنم.
روم به باغ بدین بو که خوش شود دل تنگ
به هیچ باغ نیابم چو موی او، چه کنم؟
هوش مصنوعی: به باغ می‌روم تا شاید دلم که گرفته است، کمی آرامش پیدا کند. اما در هیچ باغی نمی‌توانم مانند موی او چیزی پیدا کنم. حالا نمی‌دانم چه باید بکنم.
چه جای آنست که گویندم «آبروی مریز»
بسوخته ست مرا آرزوی او، چه کنم؟
هوش مصنوعی: نمی‌توانم بگویم که آبرویم را از دست داده‌ام، زیرا آرزوی او تا حدی برایم ارزشمند بوده که مرا به آتش کشیده است. حالا چه باید بکنم؟
فتادگی خودش عرضه می دهم از پی
فتاده چند براین خاک کوی او، چه کنم؟
هوش مصنوعی: من خودم را به خاطر او که در خاک کوی او افتاده‌ام، به نمایش می‌گذارم. حالا باید چه کار کنم برای کسانی که به دنبال او هستند؟
چو شیر خورد همه خون خسرو آن بدخو
ز شیرخوارگی این است خوی او، چه کنم
هوش مصنوعی: وقتی که از شیر مادر تغذیه کرده، همه خون خسرو را می‌خورد و این رفتار بد ذات اوست که از همان کودکی با او بوده است. حالا چه کار می‌توانم بکنم؟