گنجور

شمارهٔ ۱۴۳۱

نهفته خورد می آن شوخ و منکر است به رویم
کجاست دولت آنم که تا دهانش ببویم؟
خراب این هوسم که بود به خواب صبوحی
من آن دهان می آلود ز آب دیده بشویم
شبیش دیدم در خواب، سالهاست که هر شب
ز شام تا سحر آن خواب پیش خویش بگویم
مگر ز وادی جانان صبا برد خبر من
که کاروان سلامت گذر نکرد به سویم
به هر زمینی هر کس گلی شوند و گیایی
منم که مهرگیایی شوم به کوی تو رویم
به ناتوانیم از وی چه آن حال که بپرسیش؟
همین بس است که من سر بر آستانه اویم
کنون که توبه شکستم، کدوی می به سرم نه
چنان که کاسه سر بشکند ز بار سبویم
تو بر گلوی من ار تیغ آبدار برانی
بسی ز شربت آب حیات به به گلویم
مگو که خار جفایم ببین و مگذر ازین سوی
نه خسروم من، اگر سوی تو به دیده نپویم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نهفته خورد می آن شوخ و منکر است به رویم
کجاست دولت آنم که تا دهانش ببویم؟
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که در دل من عشق و شوقی پنهان است، اما طرف مقابل به آن توجهی ندارد. می‌پرسم که آن خوشبختی کجاست که وقتی به او نزدیک می‌شوم، احساس خوشحالی کنم؟
خراب این هوسم که بود به خواب صبوحی
من آن دهان می آلود ز آب دیده بشویم
هوش مصنوعی: من در گرداب این آرزو غرق شده‌ام، چنان که در خواب صبحگاهی‌ام. می‌خواهم آن چهره را که از اشک‌هایم غرق در آلودگی شده، پاک کنم.
شبیش دیدم در خواب، سالهاست که هر شب
ز شام تا سحر آن خواب پیش خویش بگویم
هوش مصنوعی: سالیان زیادی است که هر شب تا سحر، خواب او را برای خودم تعریف می‌کنم. دیروز او را در خواب دیدم.
مگر ز وادی جانان صبا برد خبر من
که کاروان سلامت گذر نکرد به سویم
هوش مصنوعی: آیا بادی از سرزمین محبوبم پیام من را برده است که کاروان سلامت به سوی من نیامده است؟
به هر زمینی هر کس گلی شوند و گیایی
منم که مهرگیایی شوم به کوی تو رویم
هوش مصنوعی: هر انسانی در هر جایی می‌تواند شکوفا و موفق شود، اما من کسی هستم که به خاطر عشق تو به جستجوی تو می‌آیم.
به ناتوانیم از وی چه آن حال که بپرسیش؟
همین بس است که من سر بر آستانه اویم
هوش مصنوعی: من از حالت ناتوانی‌ام نمی‌توانم چیزی بگویم، فقط همین مهم است که من در حضور او هستم و سر به آستان او گذاشته‌ام.
کنون که توبه شکستم، کدوی می به سرم نه
چنان که کاسه سر بشکند ز بار سبویم
هوش مصنوعی: حالا که به عهد و پیمان خود شکسته‌ام، دیگر نمی‌توانم مثل سابق با آرامش زندگی کنم، زیرا بار سنگین گناه و گناهکاری بر دوشم سنگینی می‌کند.
تو بر گلوی من ار تیغ آبدار برانی
بسی ز شربت آب حیات به به گلویم
هوش مصنوعی: اگر تیغ تیزی را به گلوی من بکشی، باز هم بسیار از شربت آب حیات برایم خواهم یافت.
مگو که خار جفایم ببین و مگذر ازین سوی
نه خسروم من، اگر سوی تو به دیده نپویم
هوش مصنوعی: نگو که اگر از من بدی ببینی، به راحتی از کنارم عبور کن. من ضرر نمی‌کنم، حتی اگر نتوانم به چشمانت نگاه کنم.