شمارهٔ ۱۴۳۰
بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سویم
که کشته می نشود آتش جگر به سبویم
طفیل خاک یکی جرعه ریز بر سر من، ریز
که گرد تو به ازاین دلق بی نماز بشویم
نگنجم ار به در زاهدان ز بهر تبرک
بس است خدمت رندان مست بر سر کویم
خوش آن خمار پیاپی که لعبتان خماری
شبم دهند شراب و ره درونه ربویم
به یک سفال لبالب فروختم همه جنت
که درد نقد به از سلسبیل نسیه بجویم
حریف بیشتر از من شود خراب که پیشش
به هر پیاله سرودی ز درد خویش بگویم
صلاح رهزن من شد که ذوق بت نگرفتم
کجاست شاهد بت رو که ره به قبله بجویم؟
به بت پرستی خلقی که سنگسار کنندم
نه صبر آن که ز سنگی بود ز روی برویم
دلم به خدمت او بود دوش گفت که خسرو
تو دانی و در مسجد که من سگ در اویم
شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این به که گویم؟شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است به رویم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سویم
که کشته می نشود آتش جگر به سبویم
هوش مصنوعی: ای ساقی، بیا و دریای بیکران را به سوی من بیاور، زیرا آتش دل من با یک پیاله خاموش نمیشود.
طفیل خاک یکی جرعه ریز بر سر من، ریز
که گرد تو به ازاین دلق بی نماز بشویم
هوش مصنوعی: خواهش میکنم که از خاک تو یک جرعه آب بر سر من ببار، تا بتوانم گرد و غبار تو را بشویم و از این لباس بینماز نجات یابم.
نگنجم ار به در زاهدان ز بهر تبرک
بس است خدمت رندان مست بر سر کویم
هوش مصنوعی: اگر نتوانم در محضر زاهدان جایی بگیرم، فرقی ندارد؛ همین که به خدمت رندان مست برسم و در کنار آنها باشم، برای من کافی است.
خوش آن خمار پیاپی که لعبتان خماری
شبم دهند شراب و ره درونه ربویم
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که به طور مداوم مستی را تجربه کند و دختران زیبا او را با شراب سحرآمیزش مست کنند و در این حال راه رسیدن به عشق و وصال را برایش هموار کنند.
به یک سفال لبالب فروختم همه جنت
که درد نقد به از سلسبیل نسیه بجویم
هوش مصنوعی: من همه نعمتهای بهشت را به یک کوزه سفالی پر از آب فروختم، زیرا درد و رنج کنونی را به شیرینی نعمتهای بهشت نسیه ترجیح میدهم.
حریف بیشتر از من شود خراب که پیشش
به هر پیاله سرودی ز درد خویش بگویم
هوش مصنوعی: اگر طرف مقابل از من بیشتر مست شود، من در مقابل او هر بار که نوشیدنی مینوشم، از درد و رنج خودم میگویم.
صلاح رهزن من شد که ذوق بت نگرفتم
کجاست شاهد بت رو که ره به قبله بجویم؟
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این نکته اشاره میکند که در پی یافتن زیبایی و عشق (شاهد بت رو) است، اما دچار سردرگمی و ناامیدی شده و نمیداند که در کجا باید به دنبال آن برود. او از بیتوجهی به زیباییها (ذوق بت) و حالتی از ناگواری و انعطافپذیری سخن میگوید که باعث شده است مسیر خود را گم کند. به عبارتی دیگر، او در جستجوی معشوق و کمال است اما به دلیل مشکلاتی که برایش پیش آمده، نمیداند چگونه و از کجا باید شروع کند.
به بت پرستی خلقی که سنگسار کنندم
نه صبر آن که ز سنگی بود ز روی برویم
هوش مصنوعی: اگر مردم بت پرست مرا سنگسار کنند، نه من طاقت آن را دارم که از سنگ بودن آنها در جلوی خودم خجالت بکشم.
دلم به خدمت او بود دوش گفت که خسرو
تو دانی و در مسجد که من سگ در اویم
هوش مصنوعی: دل من شب گذشته در آرزو و محبت او بود. او گفت که آیا تو نمیدانی که من مثل یک سگ در خدمت او هستم و در مسجد نیز همینطور؟

امیرخسرو دهلوی