شمارهٔ ۱۴۲۷
اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم
اگر نماییم آن روی، نیز تاب ندارم
همی خورم ز تو صد خار غم، همین برم آرد
چو کار خویش به دنبال بخت تیره گذارم
مباد هیچ زوالت، چو زیر پا کنی آن خط
که خال خویش به خار رهت به گریه نگارم
دو لب به گریه بشویم، چو خاک پای تو بوسم
مگیر چشم، اگر آب دیده پاک ندارم
به زنده داشتن شب بمرد خسرو مسکین
زهی جفا که من این عمر در حساب نیارم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم
اگر نماییم آن روی، نیز تاب ندارم
هوش مصنوعی: اگر تو از من دور شوی، نمیتوانم دوریات را تحمل کنم و حتی اگر رو به من کنی، باز هم نمیتوانم این را تاب بیاورم.
همی خورم ز تو صد خار غم، همین برم آرد
چو کار خویش به دنبال بخت تیره گذارم
هوش مصنوعی: من با درد و رنج بسیاری از تو تغذیه میکنم و همینطور که مشغول کار خودم هستم، به دنبال بخت و اقبالم میگردم.
مباد هیچ زوالت، چو زیر پا کنی آن خط
که خال خویش به خار رهت به گریه نگارم
هوش مصنوعی: هرگز اجازه نده که به خاطر مشکلات یا ناامیدیها، زیباییهای زندگیات را نادیده بگیری، چرا که این زیباییها و نشانهها به تو کمک میکنند تا در مسیر زندگیات پیش بروی و از حال خوب خود لذت ببری.
دو لب به گریه بشویم، چو خاک پای تو بوسم
مگیر چشم، اگر آب دیده پاک ندارم
هوش مصنوعی: اگرچه نتوانم از شدت گریه چهرهام را پاک کنم، اما با خاک پای تو دست به دعا برمیدارم و امیدوارم که مرا ببخشی.
به زنده داشتن شب بمرد خسرو مسکین
زهی جفا که من این عمر در حساب نیارم
هوش مصنوعی: من همواره در اندوه و غم شبها به یاد خسرو بیچاره هستم و از این بیعدالتی ناراحت هستم که این همه عمرم را نمیتوانم به حساب بیاورم.

امیرخسرو دهلوی