گنجور

شمارهٔ ۱۴۲۵

خراب کرد به یک بار خواب نرگس مستم
خبر دهید به جانان که دل برفت ز دستم
ز بس که این دل خون گشته در دوید به چشمم
نایستاد دلم تا میان خون ننشستم
هزار شب رود و من به خواب چشم نبندم
کنون چگونه ببندم که از نخست نبستم
مه من ار به تو بینم، «بت چه پرستی؟»
چو دین به کار تو کردم، چگونه بت نپرستم؟
مشو به خشم که «در من تو کیستی که نبینی؟»
گر آن گناه نبخشی، جوان و عاشق و مستم
مرا ز دوری بتان توبه داده بود عزیزی
تو شوخ باز بر آن داشتی که توبه شکستم
نهاد داغ سگی پاسبان کوی تو بر من
من ار چه سگ نیم، اما برای داغ تو هستم
دهند پند که خسرو صبور باش که رستی
اگر سخن به صبوری بود، بدان که نرستم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خراب کرد به یک بار خواب نرگس مستم
خبر دهید به جانان که دل برفت ز دستم
هوش مصنوعی: به خاطر یک بار خراب شدن خواب شیرینم، به محبوبم بگویید که دلم از دستم رفت.
ز بس که این دل خون گشته در دوید به چشمم
نایستاد دلم تا میان خون ننشستم
هوش مصنوعی: دل من به قدری غمگین و آزرده شده که دیگر نتوانسته آرام بگیرد و مدام در حال تلاش و تلاطم است. چشمانم نیز تاب این درد را نداشتند و نمی‌توانستم به حال خودم بیفتم تا بلکه در میان این ناراحتی و غم، لحظه‌ای آرامش پیدا کنم.
هزار شب رود و من به خواب چشم نبندم
کنون چگونه ببندم که از نخست نبستم
هوش مصنوعی: هزار شب می‌گذرد و من خواب به چشمانم راه نمی‌دهم. حالا چگونه چشمانم را ببندم، وقتی که از ابتدا هم نبسته‌ام؟
مه من ار به تو بینم، «بت چه پرستی؟»
چو دین به کار تو کردم، چگونه بت نپرستم؟
هوش مصنوعی: اگر صورت ماه تو را بنگرم، «پرستش بت چیست؟» وقتی که من همه وجودم را به عشق تو سپردم، چگونه می‌توانم به بت‌ها توجه کنم؟
مشو به خشم که «در من تو کیستی که نبینی؟»
گر آن گناه نبخشی، جوان و عاشق و مستم
هوش مصنوعی: به خشم نیامده و خشمگین نشو، چون نمی‌دانی در درون من چه کسی هستی. اگر آن گناه را ببخشی، من جوانی عاشق و سرمست هستم.
مرا ز دوری بتان توبه داده بود عزیزی
تو شوخ باز بر آن داشتی که توبه شکستم
هوش مصنوعی: دوستی عزیز به من گفت که از دوری معشوقه‌ها باید توبه کنم، اما تو که خودت هم شوخی می‌کنی، فهمیدی که توبه‌ام را شکسته‌ام.
نهاد داغ سگی پاسبان کوی تو بر من
من ار چه سگ نیم، اما برای داغ تو هستم
هوش مصنوعی: من هرچند سگ نیستم، اما به خاطر محبت و عشق به تو، همچون سگی که از کوی تو دفاع می‌کند، داغ عشق تو را بر دل دارم و برای تو می‌جنگم.
دهند پند که خسرو صبور باش که رستی
اگر سخن به صبوری بود، بدان که نرستم
هوش مصنوعی: به من توصیه می‌کنند که مانند یک پادشاه بردبار باشم، چرا که با صبر می‌توان به رهایی و موفقیت رسید. اما باید بدانید که من به خوبی نمی‌توانم صبر کنم.