گنجور

شمارهٔ ۱۴۱۶

هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم
بر دیدگان خاک درش توتیا نهم
زو صد جفا کشم که نیارم به روی گفت
کاین درد خود چگونه بر آن وفا نهم
ندهم برون غمش که مرا خود بسوخت غم
دلهای دیگران چه دگر در بلا نهم؟
گفتند «یاد می کندت » دل نمی دهد
کاین تهمت دروغ بر آن آشنا نهم
شاهان مجالس نیست که سر بر درش نهند
چون من گدا رسیده که کاسه کجا نهم؟
روزی چو خواست کشتنم از بوی تو صبا
آن به که جان ببوسم و پیش صبا نهم
چون دل ز گفت دیده مرا سوخت در به در
بیرون کشم، به پیش دل مبتلا نهم
شبها که گرد کوی تو گردم، به یک قدم
اول نهم دو دیده و آنگاه پا نهم
بگذار پاره پاره کنم بر تو خویش را
پس طعمه پیش هر سگ کویت جدا نهم
گفتی که «گل به جای رخم بین » زهی خطا
کان دل گر آه می نکنم، بر گیا نهم
زین گونه کز لبت سخنی نیست روزیم
زنهار پر جراحت خسرو دوا نهم!

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم
بر دیدگان خاک درش توتیا نهم
هوش مصنوعی: هر روز چشمم را به یاد نسیم صبحگاهی به درگاه تو بگذارم و بر خاک درت اشک بزنم.
زو صد جفا کشم که نیارم به روی گفت
کاین درد خود چگونه بر آن وفا نهم
هوش مصنوعی: از صد زخم و آزار رنج می‌برم، اما جرأت ندارم به او بگویم که چگونه می‌توانم به این درد وفادار بمانم.
ندهم برون غمش که مرا خود بسوخت غم
دلهای دیگران چه دگر در بلا نهم؟
هوش مصنوعی: من غم خود را نمی‌گذارم که به بیرون بروز کند، چون خودش مرا به آتش کشیده است. حالا چه کار به غم دل‌های دیگران دارم که آنها را هم در سختی بیندازم؟
گفتند «یاد می کندت » دل نمی دهد
کاین تهمت دروغ بر آن آشنا نهم
هوش مصنوعی: می‌گویند که او به یاد تو می‌افتد، اما من نمی‌توانم به دل خود اجازه دهم که این حرف را باور کند و این تهمت بی‌پایه را به دوستی نزدیکم نسبت دهم.
شاهان مجالس نیست که سر بر درش نهند
چون من گدا رسیده که کاسه کجا نهم؟
هوش مصنوعی: شاهان در مجالس خود جا نمی‌دهند که هر کسی به سادگی وارد شود و در مقابلشان قرار بگیرد. اما من یک گدا هستم که نمی‌دانم کجای این مجلس کاسه‌ی درخواست خود را بگذارم.
روزی چو خواست کشتنم از بوی تو صبا
آن به که جان ببوسم و پیش صبا نهم
هوش مصنوعی: روزی که بخواهند مرا بکشند، بهتر است که بوی تو را از نسیم صبح استشمام کنم و جانم را ببوسم تا اینکه در مقابل آن نسیم قرار بگیرم.
چون دل ز گفت دیده مرا سوخت در به در
بیرون کشم، به پیش دل مبتلا نهم
هوش مصنوعی: از آنجا که دل به خاطر دیدن معشوق به شدت آزرده شده، تصمیم دارم که از خانه بیرون بروم و آن دل را در معرض آزمایش و درد قرار دهم.
شبها که گرد کوی تو گردم، به یک قدم
اول نهم دو دیده و آنگاه پا نهم
هوش مصنوعی: شب‌ها که در نزدیکی خیابان تو می‌گردم، ابتدا دو چشمم را برای تماشا باز می‌کنم و سپس قدم در مسیر تو می‌گذارم.
بگذار پاره پاره کنم بر تو خویش را
پس طعمه پیش هر سگ کویت جدا نهم
هوش مصنوعی: اجازه بده من خودم را به تکه‌های کوچک تقسیم کنم و به این ترتیب به تو نزدیک شوم، حتی اگر این کار من به معنای فدا شدن باشد و مانند طعمه‌ای برای هر سگ بی‌وفا به تو باشد.
گفتی که «گل به جای رخم بین » زهی خطا
کان دل گر آه می نکنم، بر گیا نهم
هوش مصنوعی: گفتی که زیبایی تو را با گل مقایسه کنم؛ این اشتباه است، چرا که اگر دل بی نوا زاری نکند، بر روی سبزه‌ها نیز می‌نشینم.
زین گونه کز لبت سخنی نیست روزیم
زنهار پر جراحت خسرو دوا نهم!
هوش مصنوعی: این شعر به این معنا است که وقتی از لبان تو سخنی نمی‌شنوم، به یاد روزهایی می‌افتم که درد و جراحت بزرگی برایم به همراه دارد و از تو خواهش می‌کنم که به من کمک کنی تا این درد را درمان کنم.