گنجور

شمارهٔ ۱۴۱۲

هر شب به دل تصور نازش فرو برم
با خون دل فسانه رازش فرو برم
نازش که نیست بر لب شیرین، بر آن شوم
کاندر میان آن گه نازش فرو برم
چون تیر بر کمان نهد او، خواهم از هوس
پیکانهای دیده نوازش فرو برم
شبها ز ذوق خاک درش در دهان کنم
در آب دیدگان نیازش فرو برم
دیوانه شد دل من و زنجیر واجب است
خواهد از او که زلف درازش فرو برم
باشد که یک دمی لب خود بر لبم نهد
تا من زبان عربده سازش فرو برم
خسرو، اگر چه عشق مجاز است زان او
تحقیق خویش من به مجازش فرو برم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر شب به دل تصور نازش فرو برم
با خون دل فسانه رازش فرو برم
هوش مصنوعی: هر شب با دل خود به یاد ناز و کرشمه‌اش می‌افتم و با تمام دل‌خونم داستان رازهای او را در خاطر مرور می‌کنم.
نازش که نیست بر لب شیرین، بر آن شوم
کاندر میان آن گه نازش فرو برم
هوش مصنوعی: اگر لب شیرینش ناز ندارد، من هم بر آن شوم که در میان نازش فرو بروم و دلم را ببندم.
چون تیر بر کمان نهد او، خواهم از هوس
پیکانهای دیده نوازش فرو برم
هوش مصنوعی: زمانی که او تیر را بر کمان قرار می‌دهد، من آرزو دارم که تیرهای نگاهش را با عشق و محبت خاموش کنم.
شبها ز ذوق خاک درش در دهان کنم
در آب دیدگان نیازش فرو برم
هوش مصنوعی: شب‌ها از شادی و عشق به او خاک در دهان می‌زنم و اشک‌های خود را در طلب او به آب می‌تراوشم.
دیوانه شد دل من و زنجیر واجب است
خواهد از او که زلف درازش فرو برم
هوش مصنوعی: دل من به شدت عاشق شده و به گونه‌ای گرفتار شده‌است که حالا نیاز دارم زنجیری به او ببندم؛ زیرا آرزومندم تا زلف‌های بلندش را به چنگ بیاورم.
باشد که یک دمی لب خود بر لبم نهد
تا من زبان عربده سازش فرو برم
هوش مصنوعی: امیدوارم که یک لحظه لبش را به لبم بگذارد تا من بتوانم زبانم را از حرف‌های بی‌خود و ناآگاهانه‌اش بازدارم.
خسرو، اگر چه عشق مجاز است زان او
تحقیق خویش من به مجازش فرو برم
هوش مصنوعی: خسرو، گرچه عشق چیزی نمایشی و ظاهری است، اما من به حقیقت وجود خودم در این راه قدم می‌زنم.