گنجور

شمارهٔ ۱۴۱۱

امشب من آن نیم که فغان را فرو برم
طوفان کنم ز دیده، جهان را فرو برم
شمعی به سینه و نتوانم برون دهم
جان سوخت، چند سوز نهان را فرو برم
بشناختم که لذت شمشیر و تیر چیست؟
هر دم ز بس که آه و فغان را فرو برم
خونابه می خورم ز دل آن دولت از کجا؟
کز لعل یار شربت جان را فرو برم
حسرت فرو برم، چو به سینه گره شود
آشام خون دل کنم، آن را فرو برم
نی سنگ ماند و نی دل سنگین در این خراب
تا طعنه های پیر و جوان را فرو برم
وه گر نمودی، ای اجل، آخر به پای زود
تا من ز خویش نام و نشان را فرو برم
روزی به روی ترشی از ابروی تو نرفت
تا کی ز دور آب دهان را فرو برم؟
من خسروم، شکر شکن، اما به ذکر دوست
خواهم ز ذوق کام و زبان را فرو برم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

امشب من آن نیم که فغان را فرو برم
طوفان کنم ز دیده، جهان را فرو برم
هوش مصنوعی: امشب من در حالتی هستم که می‌توانم حتی ناله‌هایم را مهار کنم و با اشک‌هایم طوفانی به پا کنم که جهان را تحت تاثیر قرار دهد.
شمعی به سینه و نتوانم برون دهم
جان سوخت، چند سوز نهان را فرو برم
هوش مصنوعی: در دل من شعله‌ای روشن است و نمی‌توانم جانم را از این سوزش بیرون بیاورم، پس چگونه می‌توانم دردهای پنهان را تحمل کنم؟
بشناختم که لذت شمشیر و تیر چیست؟
هر دم ز بس که آه و فغان را فرو برم
هوش مصنوعی: من فهمیدم که لذت استفاده از شمشیر و تیر در چیست؟ هر لحظه به خاطر اینکه آه و ناله‌ها را در خودم نگه می‌دارم، احساس می‌کنم.
خونابه می خورم ز دل آن دولت از کجا؟
کز لعل یار شربت جان را فرو برم
هوش مصنوعی: حسرت و اندوه عمیق را تجربه می‌کنم که آن خوشبختی از کجا آمده است. چرا که من از نوشیدنی جان‌بخش یار با غم و درد زندگی می‌کنم.
حسرت فرو برم، چو به سینه گره شود
آشام خون دل کنم، آن را فرو برم
هوش مصنوعی: وقتی حسرت و ناراحتی قلبی به دل من فشار می‌آورد، آن را در درون خودم نگه می‌دارم و با نوشیدن خون دل، آن را فراموش می‌کنم.
نی سنگ ماند و نی دل سنگین در این خراب
تا طعنه های پیر و جوان را فرو برم
هوش مصنوعی: نه دل سنگی دارم و نه سنگی مثل نی در این ویرانه، تا بتوانم طعنه‌ها و کنایه‌های پیر و جوان را تحمل کنم.
وه گر نمودی، ای اجل، آخر به پای زود
تا من ز خویش نام و نشان را فرو برم
هوش مصنوعی: اگه ای اجل معروفی، زودتر به سراغ من بیا تا من بتوانم نام و نشانی از خودم را از بین ببرم.
روزی به روی ترشی از ابروی تو نرفت
تا کی ز دور آب دهان را فرو برم؟
هوش مصنوعی: یک روز از زیبایی حالت دلبرانه‌ات کم نمی‌شود و نمی‌دانم تا چه زمانی باید از دور بر لب‌های خود آب دهان بریزم.
من خسروم، شکر شکن، اما به ذکر دوست
خواهم ز ذوق کام و زبان را فرو برم
هوش مصنوعی: من انسانی خسارت‌دیده و شکسته هستم، اما با یاد دوست، لذت‌ها و لذت‌های زبانی‌ام را تحت کنترل در می‌آورم.