گنجور

شمارهٔ ۱۴۱

دل کازاد باشد آن من نیست
کسی کوشاد باشد جان من نیست
گدایان جان نهندش، لیک این سهل
خراج دولت سلطان من نیست
خوش آن شوخی که تیرم زد، پس آن گه
کشید و گفت کاین پیکان من نیست
کدامین منت است از سوز شوقش
که بر جان و دل بریان من نیست
ز غم هم پیش غم نالم که شبها
جز از کس مونس زندان من نیست
بکش هر سان که خواهی چون منی را
که زان تست خسرو، زان من نیست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل کازاد باشد آن من نیست
کسی کوشاد باشد جان من نیست
هوش مصنوعی: دل کسی که زنده و شاداب باشد، متعلق به من نیست و هیچ کس که روحش آزاد و شاد باشد، جان من نیست.
گدایان جان نهندش، لیک این سهل
خراج دولت سلطان من نیست
هوش مصنوعی: فقیران جانشان را فدای او می‌کنند، اما این کار آسانی نیست و من نمی‌توانم به آسانی مالیات و هزینه‌های سلطنت را پرداخت کنم.
خوش آن شوخی که تیرم زد، پس آن گه
کشید و گفت کاین پیکان من نیست
هوش مصنوعی: خوشا به حال آن شوخی که با کلماتش قلب مرا جراحت کرد، سپس برگشت و گفت این تیر و پیکانی که به من زده، از آن من نیست.
کدامین منت است از سوز شوقش
که بر جان و دل بریان من نیست
هوش مصنوعی: چه منت بزرگی است از محبت او که بر جان و دل من هیچ آسیبی نمی‌زند.
ز غم هم پیش غم نالم که شبها
جز از کس مونس زندان من نیست
هوش مصنوعی: از درد و دل غمگینم فریاد می‌زنم، چرا که در شب‌ها تنها کسی که در کنارم نیست، کسی برای هم زبانی و همراهی من است.
بکش هر سان که خواهی چون منی را
که زان تست خسرو، زان من نیست
هوش مصنوعی: هرطور که می‌خواهی با من رفتار کن، چون من فقط یک انسان هستم و تو تنها به خاطر خودت برای من اهمیت داری، نه به خاطر من.